طبق گزارش های رسیده به رهسا نیوز، روز دهم مرداد ماه، مامورین امنیتی با مراجعه به منزل بابک اجلالی،سر دبیر سایت رهسا نیوز و یکی از فعالان حقوق بشر، اقدام به تفتیش منزل وی نموده و با در دست داشتن حکم قضایی قصد به بازداشت وی داشتند که خوشبختانه به دلیل عدم حضور بابک اجلالی در خانه، موفق به دستگیری وی نشدند.
در هجوم مامورین امنیتی به منزل بابک اجلالی تمام دست نوشته های وی و کامپیوتر ایشان توسط نیروهای امنیتی ضبط گردیده است.
بابک اجلالی که از بستگان حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی هم هست تاکنون اقدام به گفتگو با چندین رسانه در خصوص وی نموده است.
لازم به ذکر است که در چند روز اخیر سایت رهسا نیوز با رضا پهلوی آخرین شاهزاده ایران به گفتگو در باره مسائل روز ایران پرداخت که گمان برده میشود این اقدام اداره اطلاعات جهت بازداشت وی به همین منظور بوده باشد.
بابک اجلالی پیشتر با اسم مستعار “بابک آزادی” در عرصه رسانه ها فعالیت می نمود.
در هجوم مامورین امنیتی به منزل بابک اجلالی تمام دست نوشته های وی و کامپیوتر ایشان توسط نیروهای امنیتی ضبط گردیده است.
بابک اجلالی که از بستگان حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی هم هست تاکنون اقدام به گفتگو با چندین رسانه در خصوص وی نموده است.
لازم به ذکر است که در چند روز اخیر سایت رهسا نیوز با رضا پهلوی آخرین شاهزاده ایران به گفتگو در باره مسائل روز ایران پرداخت که گمان برده میشود این اقدام اداره اطلاعات جهت بازداشت وی به همین منظور بوده باشد.
بابک اجلالی پیشتر با اسم مستعار “بابک آزادی” در عرصه رسانه ها فعالیت می نمود.
در پی افزایش فشارها بر روی دراویش گنابادی، فرشید یداللهی، یکی از وکلای ایشان روز گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
فرشید یداللهی فارسی وکیل دراویش گنابادی روز یکشنبه ۲۰ شهریور ماه در شهر شیراز توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
لازم به ذکر است چند تن از دیگر وکلای دراویش گنابادی به نامهای امیر اسلامی، افشین کرمپور و امید بهروزی در روزهای اخیر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدهاند.
فرشید یداللهی فارسی وکیل دراویش گنابادی روز یکشنبه ۲۰ شهریور ماه در شهر شیراز توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
لازم به ذکر است چند تن از دیگر وکلای دراویش گنابادی به نامهای امیر اسلامی، افشین کرمپور و امید بهروزی در روزهای اخیر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدهاند.
حسین ابراهیمی، عضو کمیسیون امنیت داخلی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: «بر اساس اعلام منابع، هفت بانک دیگر در اختلاس بانک صادرات سهیم هستند.» احمد توکلی، رییس مرکز پژوهش های مجلس هم گفته است: « زمانی که مقامات دولتی متهم هستند ولی رییس دولت جلوی رسیدگی پروندههای آنها را میگیرد طبیعی است جسارت انجام چنین جنایاتی پیدا میشود.»
به گزارش خبرگزاری فارس، حسین ابراهیمی گفته است: « مجموعهای خلاف کرده که زیر نظر دولت است و قطعا مجلس و مردم خواستار برخورد با متخلفان هستند.»
این نماینده مجلس گفته است: «موضوع بانک صادرات چیز کوچکی نیست و باید بررسی دقیق شود. با همین پول اختلاس تعدادی کارخانجات دولتی خریداری شده و این موضوع رسیدگی به پرونده را ضروریتر کرده است.»
احمد توکلی هم با اعلام این که «ممکن است مجلس پس از اتمام تعطیلات رییس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد را فرا بخواند» گفته است: «باید فکر کرد که چگونه جسارت همچین جنایاتی در اقتصاد کشور پیدا شده است؛ زمانی که مقامات دولتی متهم هستند ولی رئیس دولت جلوی رسیدگی پروندههای آنها را میگیرد طبیعی است جسارت انجام چنین جنایاتی پیدا میشود.»
رییس مرکز پژوهش های مجلس همچنین افزود: «زمانی که قوه قضاییه در رسیدگی به صاحب منصبان بزرگ دولت تعلل کرده و رییس قوه مجریه نیز در مقابل قوه قضاییه ایستادگی میکند طبیعتا زمینه برای رشد فساد بیشتر میشود.»
اخبار مربوط به «اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در بانک صادارات» در روزهای اخير از سوی برخی رسانه ها و روزنامه های ايران قرار گرفته است.
روزنامه «تهران امروز» روز دوشنبه، هفتم شهريورماه، گزارش داد که اين اختلاس از طريق واگذاری «تسهيلاتی از سوی بانک صادرات به شرکت سرمايه گذاری «اميرمنصور» و شرکت «مه آفريد» که متعلق به فردی به نام «ا. خ» است» صورت گرفته، و وجوه حاصل از اختلاس نيز صرف تاسيس «بيستمين بانک خصوصی کشور» شده که «به دست فردی به نام «آ» در حال تاسيس بوده است.»
ششم شهريورماه و به دنبال بازتاب گسترده خبر «اختلاس سه هزار ميليارد تومانی» در رسانه ها، بانک صادرات ايران با انتشار اطلاعيه ای اعلام کرد که «مديران گروه ملی فولاد ايران با تبانی فردی از کارکنان اين بانک خارج از محيط و سيستم بانکی اقدام به سوءاستفاده اعتبار اسنادی ريالی داخلی کرده اند» و «موفق به سوءاستفاده مبالغی از ساير بانکهای کشور شده اند» اما «در پی اين اقدامات نه تنها سوءاستفاده مالی از بانک صادرات ايران انجام نشده بلکه خسارتی نيز به اين بانک وارد نشده است.»
در اين اطلاعيه بانک صادرات تاکيد کرده که اختلاس سه هزار ميليارد تومانی «از تير ماه سال ۱۳۸۸» آغاز شده اما «از ۲۵ روز پيش مسئولان بانک صادرات خوزستان به تبانی يکی از روسای شعب با مالک يکی از کارخانههای فولاد پی بردند» و «با اعترافات رییس شعبه و با همکاری وزارت اطلاعات و قوه قضاييه و دادگستری خوزستان و اعترافات آقای «خ» مالک اين کارخانه، اسنادی خارج از بانک پيدا شده است.»
بانک صادرات از «گروه ملی فولاد ايران» به عنوان يکی از متهمان اختلاس سه هزار ميليارد تومانی نام برده، و روزنامه ها و سايت های خبری در ايران هم خبر داده اند که هم اکنون «رييس و معاون شعبه و رييس حوزه مربوطه در بانک صادارات خوزستان» و همچنين دو نفر از مالکان گروه فولاد ملی ايران و موسسان بانک آريا با اسامی اختصاری «ا.خ» و «آ» به عنوان متهمان اين پرونده بازداشت شده اند.
«گروه ملی فولاد ايران» که در حال حاضر رييس هيات مديره آن با «مه آفريد امير خسروی» و مدير عامل آن «عبدالرضا رسولی» است، مجموعه ای از دستکم ۱۹ کارخانه و کارگاه است؛ «شرکت کارخانجات نورد ايران» ، «نورد شهريار» ، «نورد شاهين»، «شرکت کارخانجات نورد آريا» ، «شرکت کارخانجات پولاد سازی ايران» ، «شرکت کارخانجات پولادسازی خوزستان» ، «شرکت کارخانجات لوله سازی شهريار» ، «کارگاه توليد لوله های بی درز» ، «ذوب شوش و شهريار- فولاد نصر» ، «کارخانجات صنايع فلزی خوزستان» ، «کارگاه توری حصاری» ، «کارگاه توری مرغی» ، «کارگاه سيم خاردار» ، «کارگاه سيم سياه نرم» ، «شرکت کارخانجات پروفيل و شبکه» ، «کارگاه پروفيل سازی» ، «کارگاه شبکه فولادی» ، «شرکت کارخانجات ماشين سازی اهواز» ، «کارخانه نورد کوثر» از جمله اين کارخانه ها هستند.
به گزارش خبرگزاری فارس، حسین ابراهیمی گفته است: « مجموعهای خلاف کرده که زیر نظر دولت است و قطعا مجلس و مردم خواستار برخورد با متخلفان هستند.»
این نماینده مجلس گفته است: «موضوع بانک صادرات چیز کوچکی نیست و باید بررسی دقیق شود. با همین پول اختلاس تعدادی کارخانجات دولتی خریداری شده و این موضوع رسیدگی به پرونده را ضروریتر کرده است.»
احمد توکلی هم با اعلام این که «ممکن است مجلس پس از اتمام تعطیلات رییس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد را فرا بخواند» گفته است: «باید فکر کرد که چگونه جسارت همچین جنایاتی در اقتصاد کشور پیدا شده است؛ زمانی که مقامات دولتی متهم هستند ولی رئیس دولت جلوی رسیدگی پروندههای آنها را میگیرد طبیعی است جسارت انجام چنین جنایاتی پیدا میشود.»
رییس مرکز پژوهش های مجلس همچنین افزود: «زمانی که قوه قضاییه در رسیدگی به صاحب منصبان بزرگ دولت تعلل کرده و رییس قوه مجریه نیز در مقابل قوه قضاییه ایستادگی میکند طبیعتا زمینه برای رشد فساد بیشتر میشود.»
اخبار مربوط به «اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در بانک صادارات» در روزهای اخير از سوی برخی رسانه ها و روزنامه های ايران قرار گرفته است.
روزنامه «تهران امروز» روز دوشنبه، هفتم شهريورماه، گزارش داد که اين اختلاس از طريق واگذاری «تسهيلاتی از سوی بانک صادرات به شرکت سرمايه گذاری «اميرمنصور» و شرکت «مه آفريد» که متعلق به فردی به نام «ا. خ» است» صورت گرفته، و وجوه حاصل از اختلاس نيز صرف تاسيس «بيستمين بانک خصوصی کشور» شده که «به دست فردی به نام «آ» در حال تاسيس بوده است.»
ششم شهريورماه و به دنبال بازتاب گسترده خبر «اختلاس سه هزار ميليارد تومانی» در رسانه ها، بانک صادرات ايران با انتشار اطلاعيه ای اعلام کرد که «مديران گروه ملی فولاد ايران با تبانی فردی از کارکنان اين بانک خارج از محيط و سيستم بانکی اقدام به سوءاستفاده اعتبار اسنادی ريالی داخلی کرده اند» و «موفق به سوءاستفاده مبالغی از ساير بانکهای کشور شده اند» اما «در پی اين اقدامات نه تنها سوءاستفاده مالی از بانک صادرات ايران انجام نشده بلکه خسارتی نيز به اين بانک وارد نشده است.»
در اين اطلاعيه بانک صادرات تاکيد کرده که اختلاس سه هزار ميليارد تومانی «از تير ماه سال ۱۳۸۸» آغاز شده اما «از ۲۵ روز پيش مسئولان بانک صادرات خوزستان به تبانی يکی از روسای شعب با مالک يکی از کارخانههای فولاد پی بردند» و «با اعترافات رییس شعبه و با همکاری وزارت اطلاعات و قوه قضاييه و دادگستری خوزستان و اعترافات آقای «خ» مالک اين کارخانه، اسنادی خارج از بانک پيدا شده است.»
بانک صادرات از «گروه ملی فولاد ايران» به عنوان يکی از متهمان اختلاس سه هزار ميليارد تومانی نام برده، و روزنامه ها و سايت های خبری در ايران هم خبر داده اند که هم اکنون «رييس و معاون شعبه و رييس حوزه مربوطه در بانک صادارات خوزستان» و همچنين دو نفر از مالکان گروه فولاد ملی ايران و موسسان بانک آريا با اسامی اختصاری «ا.خ» و «آ» به عنوان متهمان اين پرونده بازداشت شده اند.
«گروه ملی فولاد ايران» که در حال حاضر رييس هيات مديره آن با «مه آفريد امير خسروی» و مدير عامل آن «عبدالرضا رسولی» است، مجموعه ای از دستکم ۱۹ کارخانه و کارگاه است؛ «شرکت کارخانجات نورد ايران» ، «نورد شهريار» ، «نورد شاهين»، «شرکت کارخانجات نورد آريا» ، «شرکت کارخانجات پولاد سازی ايران» ، «شرکت کارخانجات پولادسازی خوزستان» ، «شرکت کارخانجات لوله سازی شهريار» ، «کارگاه توليد لوله های بی درز» ، «ذوب شوش و شهريار- فولاد نصر» ، «کارخانجات صنايع فلزی خوزستان» ، «کارگاه توری حصاری» ، «کارگاه توری مرغی» ، «کارگاه سيم خاردار» ، «کارگاه سيم سياه نرم» ، «شرکت کارخانجات پروفيل و شبکه» ، «کارگاه پروفيل سازی» ، «کارگاه شبکه فولادی» ، «شرکت کارخانجات ماشين سازی اهواز» ، «کارخانه نورد کوثر» از جمله اين کارخانه ها هستند.
نسرین ستوده در اعتراض به اجباری بودن پوشیدن چادر در طول مسیر سالن ملاقات از آمدن به ملاقات خودداری کرد
امین احمدیان همسر بهاره هدایت می گوید: دوباره ملاقات های کوتاهه پر قصه و غصه یکشنبه ها..
امروز رفتیم ملاقات, با صحبت هایی که شده بود و زمزمه های قبلی قرار بود خانم ستوده هم بعد از 4 هفته بیان سالن ملاقات, آقا رضا هم با نیما و مهراوه مشتاقانه اومده بود, ولی متاسفانه تو لحظه اخر خبر دادند که خانم ستوده بر خلاف انتظار, از اومدن به سالن ملاقات انصراف دادند..بچه ها می گفتند که این بار در اعتراض به اجباری بودن پوشیدن چادر در طول مسیر سالن ملاقات این تصمیم رو گرفتند..نمی دونم چرا چهره نیما موقع برگشتن از اوین از ذهنم پاک نمیشه..
امروز رفتیم ملاقات, با صحبت هایی که شده بود و زمزمه های قبلی قرار بود خانم ستوده هم بعد از 4 هفته بیان سالن ملاقات, آقا رضا هم با نیما و مهراوه مشتاقانه اومده بود, ولی متاسفانه تو لحظه اخر خبر دادند که خانم ستوده بر خلاف انتظار, از اومدن به سالن ملاقات انصراف دادند..بچه ها می گفتند که این بار در اعتراض به اجباری بودن پوشیدن چادر در طول مسیر سالن ملاقات این تصمیم رو گرفتند..نمی دونم چرا چهره نیما موقع برگشتن از اوین از ذهنم پاک نمیشه..
ایران در سرکوب تظاهرات در دمشق دست دارد و با مردم درگیر شد. جمعه 9 م سپتامبر و تصاویر ارسال شده در هویت شخصی منبع : https://www.facebook.com/Syrian.Revolution
1محمد رضا معدلی (فرزند کاووس معدلی که در دهه ۶۰ به جرم فعالیت سیاسی اعدام شد) 2- زینب زار
3- محمد روحانی
4- سحر روحانی خواهر محمد روحانی شاعر و نقاش
5-سارا زاهد از فعالان سیاسی شیراز ( تا کنون چندین بار بازداشت شده است وی اولین بار در ۶ آبان ۸۸ همراه فرشید غواصه و ساناز معتضدیان بازداشت شد و با قرار وثیقه ۲۰ میلیونی آزاد شد - سارا برادر زاده علی زاهد است که در زندان اوین در انتظار اعدام به سر میبرد
گفته میشود ماموران اطلاعات شیراز به خانه نامبردگان فوق یورش برده و اموال شخصی آنان را نيز توقیف کرده است.
3- محمد روحانی
4- سحر روحانی خواهر محمد روحانی شاعر و نقاش
5-سارا زاهد از فعالان سیاسی شیراز ( تا کنون چندین بار بازداشت شده است وی اولین بار در ۶ آبان ۸۸ همراه فرشید غواصه و ساناز معتضدیان بازداشت شد و با قرار وثیقه ۲۰ میلیونی آزاد شد - سارا برادر زاده علی زاهد است که در زندان اوین در انتظار اعدام به سر میبرد
گفته میشود ماموران اطلاعات شیراز به خانه نامبردگان فوق یورش برده و اموال شخصی آنان را نيز توقیف کرده است.
he picture looks like a 16th-century Persian miniature. The wise man on the right is lecturing his companions who kneel dutifully in front of him, listening to his sermon.But something is not quite right. On second look, it becomes clear that all the characters are in fact recognisable to modern-day Iranians. Indeed, the wise man is none other than Mahmoud Ahmadinejad's confidant, Esfandiar Rahim Mashaei. And in an obvious satire of the country's political leaders, it is Mashaei who counts the president among his obedient followers – not the other way round.
The image appeared on the front page of an Iranian magazine, Shahrvand-e-Emrooz, a month ago. But now it seems the Iranian regime has taken offence, and it is widely believed the picture was the reason behind the enforced closure of the magazine on Monday.
Shahrvand-e-Emrooz was previously shut down, along with several other titles, after the unrest that followed the 2009 elections, but resumed publication recently. Another publication, Roozegar, was also closed on Monday.
The picture highlights the concerns among Iranian conservatives over Mashaei's growing political influence. Supporters of the supreme leader, Ayatollah Ali Khamenei, believe that Mashaei, whose daughter is married to the president's son, is attempting to undermine clerical power in Iran.
Opponents of Mashaei, who favours cultural openness, say he has the president under his "spell" and have accused his team of anything from corruption to sorcery. Several of Mashaei's close allies and some senior aides to the president have been arrested in recent months.
Ahmadinejad's unwavering support for Mashaei has infuriated conservatives and has even cost him the support of Khamenei. In the past six months, a power struggle has developed between Ahmadinejad and Khamenei, which is widely believed to have stemmed from Mashaei's influence.
Analysts believe Ahmadinejad had been grooming Mashaei to succeed him in the next presidential elections, due in two years, but that has now become unlikely. Khamanei is also believed to have chosen to get along with Ahmadinejad rather than orchestrate a feud over Mashaei in an effort to avoid unrest during the elections.
Iran's opposition believes that by focusing on Mashaei and his relatively liberal views, Ahmadinejad is trying to find a way to attract votes and preserve his dwindling power. Analysts say Ahmadinejad and his team are casting their eyes on the period after Khamenei's death.
Tehran's regime has given more space to opposition newspapers in recent weeks in a move to appease them in the runup to parliamentary elections. But it would appear that Shahrvand-e-Emrooz and Roozegar have gone too far in pushing the limits in criticising the government.
In the picture, Mashaei who appears to be in a Safavid dynasty-era costume, is sitting close to Hamid Baghaei, Ahmadinejad's executive deputy, who is shown as a handsome male companion. Iranian bloggers have also joked about Ahmadinejad's relationship with Mashaei, which is often described as affectionate.
Roozegar is believed to have been closed for publishing an interview with an Iranian politician analyst, Morad Saghafi, who referred to the 2009 post-election unrest.
Reporters Without Borders on Tuesday condemned the closure of the publications and the ongoing imprisonment of Iranian journalists and bloggers. "Despite some conciliatory gestures, the Iranian authorities continue to crack down on the media and journalists, closing the weekly Shahrvand e-Emrooz and the daily Roozegar yesterday," it said.
Iran remains one of the world's worst jailers of journalists, according to the Committee to Protect Journalists, which campaigns for press freedom.
The image appeared on the front page of an Iranian magazine, Shahrvand-e-Emrooz, a month ago. But now it seems the Iranian regime has taken offence, and it is widely believed the picture was the reason behind the enforced closure of the magazine on Monday.
Shahrvand-e-Emrooz was previously shut down, along with several other titles, after the unrest that followed the 2009 elections, but resumed publication recently. Another publication, Roozegar, was also closed on Monday.
The picture highlights the concerns among Iranian conservatives over Mashaei's growing political influence. Supporters of the supreme leader, Ayatollah Ali Khamenei, believe that Mashaei, whose daughter is married to the president's son, is attempting to undermine clerical power in Iran.
Opponents of Mashaei, who favours cultural openness, say he has the president under his "spell" and have accused his team of anything from corruption to sorcery. Several of Mashaei's close allies and some senior aides to the president have been arrested in recent months.
Ahmadinejad's unwavering support for Mashaei has infuriated conservatives and has even cost him the support of Khamenei. In the past six months, a power struggle has developed between Ahmadinejad and Khamenei, which is widely believed to have stemmed from Mashaei's influence.
Analysts believe Ahmadinejad had been grooming Mashaei to succeed him in the next presidential elections, due in two years, but that has now become unlikely. Khamanei is also believed to have chosen to get along with Ahmadinejad rather than orchestrate a feud over Mashaei in an effort to avoid unrest during the elections.
Iran's opposition believes that by focusing on Mashaei and his relatively liberal views, Ahmadinejad is trying to find a way to attract votes and preserve his dwindling power. Analysts say Ahmadinejad and his team are casting their eyes on the period after Khamenei's death.
Tehran's regime has given more space to opposition newspapers in recent weeks in a move to appease them in the runup to parliamentary elections. But it would appear that Shahrvand-e-Emrooz and Roozegar have gone too far in pushing the limits in criticising the government.
In the picture, Mashaei who appears to be in a Safavid dynasty-era costume, is sitting close to Hamid Baghaei, Ahmadinejad's executive deputy, who is shown as a handsome male companion. Iranian bloggers have also joked about Ahmadinejad's relationship with Mashaei, which is often described as affectionate.
Roozegar is believed to have been closed for publishing an interview with an Iranian politician analyst, Morad Saghafi, who referred to the 2009 post-election unrest.
Reporters Without Borders on Tuesday condemned the closure of the publications and the ongoing imprisonment of Iranian journalists and bloggers. "Despite some conciliatory gestures, the Iranian authorities continue to crack down on the media and journalists, closing the weekly Shahrvand e-Emrooz and the daily Roozegar yesterday," it said.
Iran remains one of the world's worst jailers of journalists, according to the Committee to Protect Journalists, which campaigns for press freedom.
The battle to save Iran's Lake Orumieh
Some of my fondest childhood memories are of Lake Orumieh and if I am ever able to go back to Iran visiting the lake will be one of my first stops. Now, I am horrified to think that not only may I never see the lake again, but my children and the future generations of Iranians will only read about what was once a magnificent part of their country. Lake Orumieh is drying up.
Located in north-west Iran, Orumieh is the largest lake in the Middle East and the third-largest salt lake on earth. It has more than 100 rocky islands, which add to its beauty and mystical allurement. Apart from its breathtaking natural scenery, it is also home to a kaleidoscope of wildlife, which includes more than 200 species of birds, various reptiles and amphibians and 27 mammals, including the Iranian yellow deer.
Lake Orumieh is not short of minerals either and, like the Dead Sea, its soil, minerals and salts are used to cure various ailments such as rheumatism, and dermatological and stress-related problems.
The lake is a national asset, one of the environmental wonders of the world and, in a normal country, it would have been one of the major attractions for international tourism.
However, the lake has shrunk by 60% and could disappear entirely within three to five years. The death of the lake will not just be a catastrophe for its wildlife but will also permanently change the climate of the region, causing the dispersal of some 14 million people.
Campaigners say the drying-up is a direct result of government policies and mismanagement, and they demand urgent action. Several man-made factors are contributing to the lake's demise. A highway bridge completed in 2008 has become a barrier to circulation, numerous dams have been built on rivers that supply the lake, and misguided irrigation policies have allowed farmers to extract underground water that also supplies the lake.
The Iranian government does not take kindly to peaceful protests, though. As with other important national issues, it frowns upon open debates and gatherings of people. Whether a gathering is large or small – even if it is completely peaceful and non-political – it is perceived by the Iranian regime as a threat to national security if it is not organised and controlled by the state itself. The same state that backed the recent riots in Britain as legitimate protests by the UK's poor and downtrodden cannot tolerate a peaceful environmental protest on its own territory.
The Iranian regime feels even more threatened by protests in provinces populated by Iran's ethnic minorities. It accuses separatists of being behind any protest and dissent, but the unreasonable force used by the regime in putting down legitimate protests only helps fuel such tendencies. The ethnic Azeris are not a small minority in Iran and it would be wrong to say they are discriminated against (the supreme leader himself is an Azeri by descent) but government policies in the last three decades have led to a feeling of "them against us".
Recent protests in the cities of Tabriz and Oroumiyeh were sparked when the parliament rejected an emergency bill to transfer water into the lake. The remarks made by the MP for Bojnord, north-east Iran – who said to "give money to those farmers who will lose their livelihood as a result of the lake drying up to go and retrain themselves with other skills" – were seen as particularly inflammatory by the Azeri population.
What started with chants of "our lake is on its last breaths and the parliament orders its final death" during a football match transformed into street protests in both major cities in the provinces of East Azerbaijan and West Azerbaijan. There were no calls for the downfall of the regime, the chants were all about saving the lake and the protesters were peaceful, but the regime's response – harsh crackdown, using tear gas and rubber bullets – sums up its very repressive nature.
Outside Iran, so far, only the Green party of Germany has issued a statement condemning the misguided policies and mismanagement by the Iranian government regarding the lake as well as condemning the crackdown on peaceful environmental protesters. UK environmental groups have been astonishingly silent. Orumieh lake and the protesters in Iran desperately need help by the international public opinion. Let's hope this help will not be denied.
Located in north-west Iran, Orumieh is the largest lake in the Middle East and the third-largest salt lake on earth. It has more than 100 rocky islands, which add to its beauty and mystical allurement. Apart from its breathtaking natural scenery, it is also home to a kaleidoscope of wildlife, which includes more than 200 species of birds, various reptiles and amphibians and 27 mammals, including the Iranian yellow deer.
Lake Orumieh is not short of minerals either and, like the Dead Sea, its soil, minerals and salts are used to cure various ailments such as rheumatism, and dermatological and stress-related problems.
The lake is a national asset, one of the environmental wonders of the world and, in a normal country, it would have been one of the major attractions for international tourism.
However, the lake has shrunk by 60% and could disappear entirely within three to five years. The death of the lake will not just be a catastrophe for its wildlife but will also permanently change the climate of the region, causing the dispersal of some 14 million people.
Campaigners say the drying-up is a direct result of government policies and mismanagement, and they demand urgent action. Several man-made factors are contributing to the lake's demise. A highway bridge completed in 2008 has become a barrier to circulation, numerous dams have been built on rivers that supply the lake, and misguided irrigation policies have allowed farmers to extract underground water that also supplies the lake.
The Iranian government does not take kindly to peaceful protests, though. As with other important national issues, it frowns upon open debates and gatherings of people. Whether a gathering is large or small – even if it is completely peaceful and non-political – it is perceived by the Iranian regime as a threat to national security if it is not organised and controlled by the state itself. The same state that backed the recent riots in Britain as legitimate protests by the UK's poor and downtrodden cannot tolerate a peaceful environmental protest on its own territory.
The Iranian regime feels even more threatened by protests in provinces populated by Iran's ethnic minorities. It accuses separatists of being behind any protest and dissent, but the unreasonable force used by the regime in putting down legitimate protests only helps fuel such tendencies. The ethnic Azeris are not a small minority in Iran and it would be wrong to say they are discriminated against (the supreme leader himself is an Azeri by descent) but government policies in the last three decades have led to a feeling of "them against us".
Recent protests in the cities of Tabriz and Oroumiyeh were sparked when the parliament rejected an emergency bill to transfer water into the lake. The remarks made by the MP for Bojnord, north-east Iran – who said to "give money to those farmers who will lose their livelihood as a result of the lake drying up to go and retrain themselves with other skills" – were seen as particularly inflammatory by the Azeri population.
What started with chants of "our lake is on its last breaths and the parliament orders its final death" during a football match transformed into street protests in both major cities in the provinces of East Azerbaijan and West Azerbaijan. There were no calls for the downfall of the regime, the chants were all about saving the lake and the protesters were peaceful, but the regime's response – harsh crackdown, using tear gas and rubber bullets – sums up its very repressive nature.
Outside Iran, so far, only the Green party of Germany has issued a statement condemning the misguided policies and mismanagement by the Iranian government regarding the lake as well as condemning the crackdown on peaceful environmental protesters. UK environmental groups have been astonishingly silent. Orumieh lake and the protesters in Iran desperately need help by the international public opinion. Let's hope this help will not be denied.
سید مصطفی تاج زاده در نامه ای به مراجع تشیع خواهان موضع گیری صریح آنان در قبال فجایع رخ داده در سوریه و کشتار مسلمانان این کشور توسط حکومت بشار اسد شده است.
به گزارش تحول سبز، در قسمتی از این نامه که در آخرین روز ماه مبارک رمضان و در زندان اوین نگاشته شده، آمده است: “آیا فتوای تاریخی آیتالله العظمی سیستانی درباره حق تظاهرات اعتراضی در عین خشونتپرهیزی، منحصراً مربوط به ملت عراق میشود و یا این یک حق عام است و اختصاص به یک ملت خاص ندارد؟ به طور مشخص آیا مسلمانان سوریه نیز در جریان تظاهرات اعتراضی از همان حقی برخوردارند که مسلمانان بحرین و مصر و تونس و لیبی و عراق برخوردار هستند؟”
تاج زاده با اشاره به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ می نویسد: “چنانچه فتنه کودتای انتخاباتی نظامی- امنیتیهای مداخلهگر در سیاست و انتخابات ایران رخ نمیداد و تظاهرات اعتراضی و ضد کودتایی ایرانیان از سوی حاکمیت تحمل میشد، امروز منظره دیگری را در خاورمیانه شاهد بودیم و به جای سبقت گرفتن بلامنازع و بیرقیب ترکیه، جهان اسلام به مصداق اصل قرآنی “فاستبقوا الخیرات” به صحنه مسابقه شیرین دموکرات- مسلمانهای ترک، ایرانی و عرب در جهت یاری رسانی به مظلومان سوری و بحرینی و یا لیبیایی و یمنی تبدیل میشد.”
وی با مقایسه شعار حاکمان در ایران ”خدا- ولی فقیه- ایران” با شعار بعثی ”الله، سوریه، بشار و بس” آورده است: ”اقتدارگرایان ایرانی تلاش میکنند با تجرید، تجزیه و تفکیک اصل ولایت فقیه از پیکره قانون اساسی، آن را از همنشینی و سازگاری با حقوق مصرح ایرانیان در فصول سوم و پنجم قانون اساسی رها سازند و عملاً به شکل “خدا- ولی فقیه- ایران” در آورند و به این ترتیب روایتی ولایی از اصل شاهنشاهی “خدا- شاه- میهن” به دست دهند.”
این زندانی سیاسی در بخشی دیگر از نامه خود با اعتراض به سیاستهای حاکمان جمهوری اسلامی در قبال وقایع سوریه، آورده است: “کسانی که میکوشند ایران و ایرانی و نیز شیعیان را تا سطح “متحد طبیعی حزب بعث سوریه” تنزل دهند، نمیفهمند که باد کینه در قلوب آزادیخواهان منطقه میکارند و فردا طوفان فتنه درو خواهند کرد.”
متن کامل این نامه سرگشاده که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید
بسمالله الرحمن الرحیم
محضر مراجع آزاده، آگاه و مستقل تشیع
سلام علیکم؛
حوادث خونین در سوریه و سکوت تأییدآمیز برخی روحانیون عالیمقام در سرکوب مردم آن کشور، مرا به نوشتن این نامه سرگشاده تشویق کرده است تا از آن بزرگواران بپرسم آیا فتوای تاریخی آیتالله العظمی سیستانی درباره حق تظاهرات اعتراضی در عین خشونتپرهیزی، منحصراً مربوط به ملت عراق میشود و یا این یک حق عام است و اختصاص به یک ملت خاص ندارد؟ به طور مشخص آیا مسلمانان سوریه نیز در جریان تظاهرات اعتراضی از همان حقی برخوردارند که مسلمانان بحرین و مصر و تونس و لیبی و عراق برخوردار هستند؟ آیا فتوای مذکور معیار واحدی برای داوری درباره ماهیت اسلامی مطالبات این یا آن ملت مسلمان علیه ظلم و فساد و تبعیض و دیکتاتوری به دست نمیدهد؟ بر این اساس آیا عمل کسانی که در امتداد نمازهای مستحب ماه رمضان، تظاهرات اعتراضی علیه دیکتاتوری سر داده و آماج گلولههای تک تیراندازان بعثی سوریه قرار میگیرند، مشمول همان حق و حکم شرعی نمیشود که آن بزرگوار درباره مسلمانان عراق و بحرین فرمودند؟ این سؤال هنگامی اهمیت مبرمی مییابد که به خاطر بیاوریم دیکتاتور سوریه در همان حال که مرتباً و کراراً علیه «فتنه» سخن میگوید و علمای درباری و بوقهای تبلیغاتی او صبح تا شام برچسب «فتنه» بر پیشانی معترضین و مجاهدین سوری میزنند، در کار تدارک یک فتنه عظیم است و عملاً نقش جادهصافکنی و مشروعیتبخشی به مداخله نظامی بیگانگان را در یکی دیگر از کشورهای اسلامی بر عهده گرفته است.
حضرات آیات عظام!
این درد را به کجا ببریم که آزادیخواهان و مجاهدین سوریه در همان حال که با فریاد “الله اکبر- حریه” آماج تک تیراندازان امنیتی دیکتاتوری بعثی قرار میگیرند، نام “اردوغان” را بر پلاکاردها و فراز سر خود حمل میکنند و در عین حال پرچم ایران را زیر پا گذاشته و آتش میزنند؟
جنبش اصلاحطلبانه ملت ایران که “حل مشکل پاسپورت ایرانی” و ارتقای نام و جایگاه ایران و ایرانی در منظر آزادیخواهان جهان را در برنامه انتخاباتی و کاری خود گنجانده بود، اکنون در منظر احرار عرب و کرد سوریه با مشکل به مراتب عظیمتر و شاید بیسابقهای به نام “مشکل پرچم” مواجه شده است که در صورت رفتار و گفتار غلط ما، به معضل جهان اسلامی تبدیل خواهد شد و دامنه آن به گروه و جناح خاص در این یا آن کشور اسلامی منحصر نخواهد شد. اکنون بار دیگر باید اعلام کرد چنانچه فتنه کودتای انتخاباتی نظامی- امنیتیهای مداخلهگر در سیاست و انتخابات ایران رخ نمیداد و تظاهرات اعتراضی و ضد کودتایی ایرانیان از سوی حاکمیت تحمل میشد، امروز منظره دیگری را در خاورمیانه شاهد بودیم و به جای سبقت گرفتن بلامنازع و بیرقیب ترکیه، جهان اسلام به مصداق اصل قرآنی “فاستبقوا الخیرات” به صحنه مسابقه شیرین دموکرات- مسلمانهای ترک، ایرانی و عرب در جهت یاری رسانی به مظلومان سوری و بحرینی و یا لیبیایی و یمنی تبدیل میشد.
در این میان اسلام ناب محمدی و تشیع ناب علوی به جایگاه شایسته خود در شکلدهی به خاورمیانه جدید، مستقل، آزاد، امن و مرفه دست مییافت. حال آنکه اکنون شرایط بر عکس شده و بیم آن میرود کسانی که میکوشند ایران و ایرانی و نیز شیعیان را تا سطح “متحد طبیعی حزب بعث سوریه” تنزل دهند، نمیفهمند که باد کینه در قلوب آزادیخواهان منطقه میکارند و فردا طوفان فتنه درو خواهند کرد. پیامد ناسنجیده اقتدارگراهای ایرانی در حمایت از نظامی- امنیتیهای داخلی و بعثی- سوری زمینهساز مداخله بیگانگان و بسترساز بهرهجویی صهیونیستها خواهد گردید و نفرتهای ضد ایرانی و ضد شیعی که هم اکنون در پیامد حمایت فاجعهبار حزب پادگانی از ماشین سرکوب و جنایت حزب بعث سوریه، در نهانخانه ذهن و خاطره زخمی ملت سوریه انباشت میشود، در فردای سرنگونی محتوم دیکتاتوری تبدیل به ماده خام و انفجاری گروهها و سازمانهای افراطی خواهد شد و توسط صهیونیستهای توسعهطلب و جنگطلبان بیگانه و فرامنطقهای علیه ایران و جهان تشیع کانالیزه شده و در نهایت تنور فتنههای طائفی و مذهبی را شعلهورتر از هر زمان دیگری خواهد کرد.
حضرات آیات عظام!
استاد شهید مرتضی مطهری در تفسیر دعای “واجعل ثارنا علی من ظلمنا” به ما آموخت که ترس از جهتگیری انحرافی انتقامها علیه بیگناهان و غیر ظالمین در بطن این دعا نهفته است و هنگامی که ظلم تولید کینه میکند، همگان (و نه لزوماً و انحصاراً ظالمین) در معرض انتقامجویی قرار میگیرند، باید از احتمال اینکه انفجار انبار باروت کینههای ذخیره شده در روح مظلومین در اولین فرصت مناسب “تغییر شکل” داده و “سبب جنایتها بر بیگناهان” گردد، به خدا پناه برد. اگر این اصل را بر وضعیت مشخص منطقه در شرایط کنونی منطبق کنیم به روشنی در خواهیم یافت بر خلاف آنچه اقتدارگراهای ایرانی در جهت فتنه نمایی مطالبات بر حق ملت ایران وانمود میکنند، فتنه واقعی دیکتاتوری خشونتبار حزب بعث سوریه و تداوم سرکوبگری و حکومت نظامی و فضای امنیتی در ایران است.
شما میدانید بزرگترین فتنه در عصر ارتباطات و بیداری مردم جهان، “استبداد” است که حتی وقتی به نام مبارزه با صهیونیسم بینالملل نیز به مردم تحمیل میشود، نتیجهای جز کشاندن پای نظامیان آمریکا و دیگر قدرتهای بزرگ به کشورهای جهان اسلام ندارد. مگر فراموش کردهایم که در یک دهه گذشته این طالبان طرفدار نابودی صلیبیها (قدرتهای غربی) بود که به علت عملکرد اشتباه و غیر انسانی خود، ناخودآگاه به تجاوز و اشغال افغانستان توسط ارتشهای بیگانه مشروعیت بخشید؟ مگر حزب بعث عراق به رهبری صدام حسین نبود که بار دیگر زمینهساز دخالت نظامی غربیها و اشغال کشور خود و فجایع بعدی ناشی از این وضع در عراق شد؟ او همان کسی بود که به اسرائیل موشک پرتاب کرد! مگر قذافی در لیبی چنین نقشی ایفا نکرد؟ اکنون نیز مشاهده میشود که مقدمات چنین دخالتی در سوریه در حال فراهم شدن است. توجه دارید تمام رژیمهایی که بسترساز حضور و دخالت نظامیان بیگانه در کشورشان شدند، دیکتاتورهایی بودند که به نام مبارزه با توسعهطلبی غرب و آمریکا و نیز رژیم اشغالگر اسرائیل حقوق اساسی وآزادیهای مدنی و سیاسی مردم خویش را نقض کردند و هنگام مواجهه با اعتراضات آنان، به سرکوب خونینبارشان پرداختند. آزادیخواهان منطقه و احرار کرد و عرب باید بدانند که هیچ تقابلی بین دو ملت ایران و سوریه وجود ندارد و برای ابلاغ این پیام چه سخنی بهتر از فتوای تاریخی مرجعیت آگاه و مجاهد شیعه که در عین تأکید بر پرهیز از خشونت، تظاهرات را حق مسلم و مشروع همه مسلمین جهان میداند؟
مردم سوریه باید بدانند که ملت ایران حرکت اعتراضی آنان را همچون قیام خود در سال ۱۳۵۷ و نیز در دوم خرداد ۱۳۷۶ و بیست و دوم و بیست و پنجم خرداد ۱۳۸۸ میدانند که همگی به رغم ظهور و تجلی در اشکال گوناگون انقلابی و اصلاحی و خیابانی و انتخاباتی، در جهت نفی استبداد و دفاع از حقوق انسانی و شهروندی و موازین دموکراتیک (مطبوعات، احزاب، تجمعات، اتحادیهها، انتخابات آزاد منصفانه و شفاف) بوده است. مردم ستمدیده سوریه، بویژه خانواده شهدا و مادرانی که کودکان، همسران، پدران، پیران و جوانان آنها توسط نیروهای امنیتی- نظامی رژیم فاسد بعثی کشته شدهاند باید بدانند که ملت ایران به مبارزات آنها علیه انسداد، اختناق، تبعیض و بیعدالتی و فساد به همان چشمی نگاه میکند که به مبارزات مردم مصر، لیبی، بحرین، یمن، تونس، اردن و به طور کلی جهان عرب مینگرد و صمیمانه از جنبشهای آزادیخواهانه آنان خشنود است. سوریها باید بدانند که پیروزی محتوم آنان بر دیکتاتوری، هیجانی وسیع و باشکوه شبیه آنچه در جریان پیروزی ملت مصر بر رژیم مبارک در خیابانهای ایران به وقوع پیوست، خواهد آفرید و به فضل خدا جهانیان خواهند دید که در آن روز موعود شادی و هیجان خیابانهای تهران، تبریز، مهاباد، شیراز، رشت، سنندج، آبادان، زاهدان، اصفهان، مشهد و حتی قم طنینی کمتر از درعا و حما و حمص و لاذقیه و دمشق نخواهد داشت
همدلی ویژه مردم با آزادیخواهان سوریه همچنین به معنای همسخنی با شعار زیبای “الله، سوریه، آزادی، حریه” است که سوریها با هشیاری آن را علیه شعار بعثی “الله، سوریه، بشار و بس” سر دادند و به عنوان سند هویت اسلامی و ملی و آزادیخواهی خود در افکار عمومی جهانی ثبت کردند. این شعار به رغم سادگی و فشردگی خود چنان گویا و کامل است که در هر دو بعد سلبی و ایجابی خود و فقط با جابجایی نام ایران و سوریه میتواند به یک میزان شعار مشترک دو ملت باشد. سوریها باید بدانند که در بعد سلبی همین تجربه مشترک، ما شاهدیم که اقتدارگرایان ایرانی تلاش میکنند با تجرید، تجزیه و تفکیک اصل ولایت فقیه از پیکره قانون اساسی، آن را از همنشینی و سازگاری با حقوق مصرح ایرانیان در فصول سوم و پنجم قانون اساسی رها سازند و عملاً به شکل “خدا- ولی فقیه- ایران” در آورند و به این ترتیب روایتی ولایی از اصل شاهنشاهی “خدا- شاه- میهن” به دست دهند. جالب اینجاست که جناح حاکم در ایران که آن قدر حساسیت به شعار “نه غزه- نه لبنان” تعدادی از جوانان ایرانی نشان داد، در برابر شعار الحادی “لا اله الا بشار” سکوت مطلق پیشه کرد و ثابت کرد که فقط در زمانی دغدغه اسلام و کشور را دارد که به کار سرکوب منتقدان و مخالفانش آید.
مراجع آگاه و مستقل شیعه!
آیا رواست که دو ملت شریف و آزادیخواه سوریه و ایران به رغم همه مشترکات مذهبی و فرهنگی و با وجود تمام رویاها و آرزوهایی که جوانان آنان برای فردای بهتر در سر میپرورانند، دستخوش اختلافافکنیها شوند و آیا باید دست روی دست گذاشت تا جنگطلبان آمریکایی از این آب گلآلود شده توسط دیکتاتورهای ظاهراً ضدصهیونیست، ماهی فتنه و نزاع داخلی و جنگ منطقهای صید کنند؟
با احترام
سیدمصطفی تاجزاده
زندان اوین
چپ گلخانه ای سید مصطفی تاج راده برای سحرخیز علی مزروعی صلح جهانی از نگاه ایرانی محمد فیروزیان جام می و خون دل علی مزروعی آیینه زندان علی مزروعی مناجات رمضانی همسر یک زندانی سیاسی فخرالسادات محتشمی پور
بیانیه شاخه جوانان جبهه مشارکت در نقد طرح امنیت اجتماعی نامه سید محمد رضا خاتمی به فرمانده سپاه پیام تسلیت جبهه مشارکت ایران اسلامی بمناسبت در گذشت حجت الاسلام و المسلمین صدوقی اطلاعیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در حمایت از زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده و درخواست شکستن اعتصاب بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در سوگ شهادت هدی صابر بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در گرامی داشت یاد و خاطرۀ حماسه های ۲۲ و ۲۵ خرداد سال ۸۸ بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در سوگ شهادت هاله سحابی بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی به مناسبت در گذشت عزت الله سحابی بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در باره اعتصاب غذای زندانیان رجایی شهر محمدرضا خاتمی: مجلس قوی آرزوی دست نیافتنی شده است براي قرار دادن لوگو زير در سایت یا وبلاگ خود، كد را در قسمت (head) سايت يا وبلاگ قرار دهيد.
به گزارش تحول سبز، در قسمتی از این نامه که در آخرین روز ماه مبارک رمضان و در زندان اوین نگاشته شده، آمده است: “آیا فتوای تاریخی آیتالله العظمی سیستانی درباره حق تظاهرات اعتراضی در عین خشونتپرهیزی، منحصراً مربوط به ملت عراق میشود و یا این یک حق عام است و اختصاص به یک ملت خاص ندارد؟ به طور مشخص آیا مسلمانان سوریه نیز در جریان تظاهرات اعتراضی از همان حقی برخوردارند که مسلمانان بحرین و مصر و تونس و لیبی و عراق برخوردار هستند؟”
تاج زاده با اشاره به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ می نویسد: “چنانچه فتنه کودتای انتخاباتی نظامی- امنیتیهای مداخلهگر در سیاست و انتخابات ایران رخ نمیداد و تظاهرات اعتراضی و ضد کودتایی ایرانیان از سوی حاکمیت تحمل میشد، امروز منظره دیگری را در خاورمیانه شاهد بودیم و به جای سبقت گرفتن بلامنازع و بیرقیب ترکیه، جهان اسلام به مصداق اصل قرآنی “فاستبقوا الخیرات” به صحنه مسابقه شیرین دموکرات- مسلمانهای ترک، ایرانی و عرب در جهت یاری رسانی به مظلومان سوری و بحرینی و یا لیبیایی و یمنی تبدیل میشد.”
وی با مقایسه شعار حاکمان در ایران ”خدا- ولی فقیه- ایران” با شعار بعثی ”الله، سوریه، بشار و بس” آورده است: ”اقتدارگرایان ایرانی تلاش میکنند با تجرید، تجزیه و تفکیک اصل ولایت فقیه از پیکره قانون اساسی، آن را از همنشینی و سازگاری با حقوق مصرح ایرانیان در فصول سوم و پنجم قانون اساسی رها سازند و عملاً به شکل “خدا- ولی فقیه- ایران” در آورند و به این ترتیب روایتی ولایی از اصل شاهنشاهی “خدا- شاه- میهن” به دست دهند.”
این زندانی سیاسی در بخشی دیگر از نامه خود با اعتراض به سیاستهای حاکمان جمهوری اسلامی در قبال وقایع سوریه، آورده است: “کسانی که میکوشند ایران و ایرانی و نیز شیعیان را تا سطح “متحد طبیعی حزب بعث سوریه” تنزل دهند، نمیفهمند که باد کینه در قلوب آزادیخواهان منطقه میکارند و فردا طوفان فتنه درو خواهند کرد.”
متن کامل این نامه سرگشاده که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید
بسمالله الرحمن الرحیم
محضر مراجع آزاده، آگاه و مستقل تشیع
سلام علیکم؛
حوادث خونین در سوریه و سکوت تأییدآمیز برخی روحانیون عالیمقام در سرکوب مردم آن کشور، مرا به نوشتن این نامه سرگشاده تشویق کرده است تا از آن بزرگواران بپرسم آیا فتوای تاریخی آیتالله العظمی سیستانی درباره حق تظاهرات اعتراضی در عین خشونتپرهیزی، منحصراً مربوط به ملت عراق میشود و یا این یک حق عام است و اختصاص به یک ملت خاص ندارد؟ به طور مشخص آیا مسلمانان سوریه نیز در جریان تظاهرات اعتراضی از همان حقی برخوردارند که مسلمانان بحرین و مصر و تونس و لیبی و عراق برخوردار هستند؟ آیا فتوای مذکور معیار واحدی برای داوری درباره ماهیت اسلامی مطالبات این یا آن ملت مسلمان علیه ظلم و فساد و تبعیض و دیکتاتوری به دست نمیدهد؟ بر این اساس آیا عمل کسانی که در امتداد نمازهای مستحب ماه رمضان، تظاهرات اعتراضی علیه دیکتاتوری سر داده و آماج گلولههای تک تیراندازان بعثی سوریه قرار میگیرند، مشمول همان حق و حکم شرعی نمیشود که آن بزرگوار درباره مسلمانان عراق و بحرین فرمودند؟ این سؤال هنگامی اهمیت مبرمی مییابد که به خاطر بیاوریم دیکتاتور سوریه در همان حال که مرتباً و کراراً علیه «فتنه» سخن میگوید و علمای درباری و بوقهای تبلیغاتی او صبح تا شام برچسب «فتنه» بر پیشانی معترضین و مجاهدین سوری میزنند، در کار تدارک یک فتنه عظیم است و عملاً نقش جادهصافکنی و مشروعیتبخشی به مداخله نظامی بیگانگان را در یکی دیگر از کشورهای اسلامی بر عهده گرفته است.
حضرات آیات عظام!
این درد را به کجا ببریم که آزادیخواهان و مجاهدین سوریه در همان حال که با فریاد “الله اکبر- حریه” آماج تک تیراندازان امنیتی دیکتاتوری بعثی قرار میگیرند، نام “اردوغان” را بر پلاکاردها و فراز سر خود حمل میکنند و در عین حال پرچم ایران را زیر پا گذاشته و آتش میزنند؟
جنبش اصلاحطلبانه ملت ایران که “حل مشکل پاسپورت ایرانی” و ارتقای نام و جایگاه ایران و ایرانی در منظر آزادیخواهان جهان را در برنامه انتخاباتی و کاری خود گنجانده بود، اکنون در منظر احرار عرب و کرد سوریه با مشکل به مراتب عظیمتر و شاید بیسابقهای به نام “مشکل پرچم” مواجه شده است که در صورت رفتار و گفتار غلط ما، به معضل جهان اسلامی تبدیل خواهد شد و دامنه آن به گروه و جناح خاص در این یا آن کشور اسلامی منحصر نخواهد شد. اکنون بار دیگر باید اعلام کرد چنانچه فتنه کودتای انتخاباتی نظامی- امنیتیهای مداخلهگر در سیاست و انتخابات ایران رخ نمیداد و تظاهرات اعتراضی و ضد کودتایی ایرانیان از سوی حاکمیت تحمل میشد، امروز منظره دیگری را در خاورمیانه شاهد بودیم و به جای سبقت گرفتن بلامنازع و بیرقیب ترکیه، جهان اسلام به مصداق اصل قرآنی “فاستبقوا الخیرات” به صحنه مسابقه شیرین دموکرات- مسلمانهای ترک، ایرانی و عرب در جهت یاری رسانی به مظلومان سوری و بحرینی و یا لیبیایی و یمنی تبدیل میشد.
در این میان اسلام ناب محمدی و تشیع ناب علوی به جایگاه شایسته خود در شکلدهی به خاورمیانه جدید، مستقل، آزاد، امن و مرفه دست مییافت. حال آنکه اکنون شرایط بر عکس شده و بیم آن میرود کسانی که میکوشند ایران و ایرانی و نیز شیعیان را تا سطح “متحد طبیعی حزب بعث سوریه” تنزل دهند، نمیفهمند که باد کینه در قلوب آزادیخواهان منطقه میکارند و فردا طوفان فتنه درو خواهند کرد. پیامد ناسنجیده اقتدارگراهای ایرانی در حمایت از نظامی- امنیتیهای داخلی و بعثی- سوری زمینهساز مداخله بیگانگان و بسترساز بهرهجویی صهیونیستها خواهد گردید و نفرتهای ضد ایرانی و ضد شیعی که هم اکنون در پیامد حمایت فاجعهبار حزب پادگانی از ماشین سرکوب و جنایت حزب بعث سوریه، در نهانخانه ذهن و خاطره زخمی ملت سوریه انباشت میشود، در فردای سرنگونی محتوم دیکتاتوری تبدیل به ماده خام و انفجاری گروهها و سازمانهای افراطی خواهد شد و توسط صهیونیستهای توسعهطلب و جنگطلبان بیگانه و فرامنطقهای علیه ایران و جهان تشیع کانالیزه شده و در نهایت تنور فتنههای طائفی و مذهبی را شعلهورتر از هر زمان دیگری خواهد کرد.
حضرات آیات عظام!
استاد شهید مرتضی مطهری در تفسیر دعای “واجعل ثارنا علی من ظلمنا” به ما آموخت که ترس از جهتگیری انحرافی انتقامها علیه بیگناهان و غیر ظالمین در بطن این دعا نهفته است و هنگامی که ظلم تولید کینه میکند، همگان (و نه لزوماً و انحصاراً ظالمین) در معرض انتقامجویی قرار میگیرند، باید از احتمال اینکه انفجار انبار باروت کینههای ذخیره شده در روح مظلومین در اولین فرصت مناسب “تغییر شکل” داده و “سبب جنایتها بر بیگناهان” گردد، به خدا پناه برد. اگر این اصل را بر وضعیت مشخص منطقه در شرایط کنونی منطبق کنیم به روشنی در خواهیم یافت بر خلاف آنچه اقتدارگراهای ایرانی در جهت فتنه نمایی مطالبات بر حق ملت ایران وانمود میکنند، فتنه واقعی دیکتاتوری خشونتبار حزب بعث سوریه و تداوم سرکوبگری و حکومت نظامی و فضای امنیتی در ایران است.
شما میدانید بزرگترین فتنه در عصر ارتباطات و بیداری مردم جهان، “استبداد” است که حتی وقتی به نام مبارزه با صهیونیسم بینالملل نیز به مردم تحمیل میشود، نتیجهای جز کشاندن پای نظامیان آمریکا و دیگر قدرتهای بزرگ به کشورهای جهان اسلام ندارد. مگر فراموش کردهایم که در یک دهه گذشته این طالبان طرفدار نابودی صلیبیها (قدرتهای غربی) بود که به علت عملکرد اشتباه و غیر انسانی خود، ناخودآگاه به تجاوز و اشغال افغانستان توسط ارتشهای بیگانه مشروعیت بخشید؟ مگر حزب بعث عراق به رهبری صدام حسین نبود که بار دیگر زمینهساز دخالت نظامی غربیها و اشغال کشور خود و فجایع بعدی ناشی از این وضع در عراق شد؟ او همان کسی بود که به اسرائیل موشک پرتاب کرد! مگر قذافی در لیبی چنین نقشی ایفا نکرد؟ اکنون نیز مشاهده میشود که مقدمات چنین دخالتی در سوریه در حال فراهم شدن است. توجه دارید تمام رژیمهایی که بسترساز حضور و دخالت نظامیان بیگانه در کشورشان شدند، دیکتاتورهایی بودند که به نام مبارزه با توسعهطلبی غرب و آمریکا و نیز رژیم اشغالگر اسرائیل حقوق اساسی وآزادیهای مدنی و سیاسی مردم خویش را نقض کردند و هنگام مواجهه با اعتراضات آنان، به سرکوب خونینبارشان پرداختند. آزادیخواهان منطقه و احرار کرد و عرب باید بدانند که هیچ تقابلی بین دو ملت ایران و سوریه وجود ندارد و برای ابلاغ این پیام چه سخنی بهتر از فتوای تاریخی مرجعیت آگاه و مجاهد شیعه که در عین تأکید بر پرهیز از خشونت، تظاهرات را حق مسلم و مشروع همه مسلمین جهان میداند؟
مردم سوریه باید بدانند که ملت ایران حرکت اعتراضی آنان را همچون قیام خود در سال ۱۳۵۷ و نیز در دوم خرداد ۱۳۷۶ و بیست و دوم و بیست و پنجم خرداد ۱۳۸۸ میدانند که همگی به رغم ظهور و تجلی در اشکال گوناگون انقلابی و اصلاحی و خیابانی و انتخاباتی، در جهت نفی استبداد و دفاع از حقوق انسانی و شهروندی و موازین دموکراتیک (مطبوعات، احزاب، تجمعات، اتحادیهها، انتخابات آزاد منصفانه و شفاف) بوده است. مردم ستمدیده سوریه، بویژه خانواده شهدا و مادرانی که کودکان، همسران، پدران، پیران و جوانان آنها توسط نیروهای امنیتی- نظامی رژیم فاسد بعثی کشته شدهاند باید بدانند که ملت ایران به مبارزات آنها علیه انسداد، اختناق، تبعیض و بیعدالتی و فساد به همان چشمی نگاه میکند که به مبارزات مردم مصر، لیبی، بحرین، یمن، تونس، اردن و به طور کلی جهان عرب مینگرد و صمیمانه از جنبشهای آزادیخواهانه آنان خشنود است. سوریها باید بدانند که پیروزی محتوم آنان بر دیکتاتوری، هیجانی وسیع و باشکوه شبیه آنچه در جریان پیروزی ملت مصر بر رژیم مبارک در خیابانهای ایران به وقوع پیوست، خواهد آفرید و به فضل خدا جهانیان خواهند دید که در آن روز موعود شادی و هیجان خیابانهای تهران، تبریز، مهاباد، شیراز، رشت، سنندج، آبادان، زاهدان، اصفهان، مشهد و حتی قم طنینی کمتر از درعا و حما و حمص و لاذقیه و دمشق نخواهد داشت
همدلی ویژه مردم با آزادیخواهان سوریه همچنین به معنای همسخنی با شعار زیبای “الله، سوریه، آزادی، حریه” است که سوریها با هشیاری آن را علیه شعار بعثی “الله، سوریه، بشار و بس” سر دادند و به عنوان سند هویت اسلامی و ملی و آزادیخواهی خود در افکار عمومی جهانی ثبت کردند. این شعار به رغم سادگی و فشردگی خود چنان گویا و کامل است که در هر دو بعد سلبی و ایجابی خود و فقط با جابجایی نام ایران و سوریه میتواند به یک میزان شعار مشترک دو ملت باشد. سوریها باید بدانند که در بعد سلبی همین تجربه مشترک، ما شاهدیم که اقتدارگرایان ایرانی تلاش میکنند با تجرید، تجزیه و تفکیک اصل ولایت فقیه از پیکره قانون اساسی، آن را از همنشینی و سازگاری با حقوق مصرح ایرانیان در فصول سوم و پنجم قانون اساسی رها سازند و عملاً به شکل “خدا- ولی فقیه- ایران” در آورند و به این ترتیب روایتی ولایی از اصل شاهنشاهی “خدا- شاه- میهن” به دست دهند. جالب اینجاست که جناح حاکم در ایران که آن قدر حساسیت به شعار “نه غزه- نه لبنان” تعدادی از جوانان ایرانی نشان داد، در برابر شعار الحادی “لا اله الا بشار” سکوت مطلق پیشه کرد و ثابت کرد که فقط در زمانی دغدغه اسلام و کشور را دارد که به کار سرکوب منتقدان و مخالفانش آید.
مراجع آگاه و مستقل شیعه!
آیا رواست که دو ملت شریف و آزادیخواه سوریه و ایران به رغم همه مشترکات مذهبی و فرهنگی و با وجود تمام رویاها و آرزوهایی که جوانان آنان برای فردای بهتر در سر میپرورانند، دستخوش اختلافافکنیها شوند و آیا باید دست روی دست گذاشت تا جنگطلبان آمریکایی از این آب گلآلود شده توسط دیکتاتورهای ظاهراً ضدصهیونیست، ماهی فتنه و نزاع داخلی و جنگ منطقهای صید کنند؟
با احترام
سیدمصطفی تاجزاده
زندان اوین
چپ گلخانه ای سید مصطفی تاج راده برای سحرخیز علی مزروعی صلح جهانی از نگاه ایرانی محمد فیروزیان جام می و خون دل علی مزروعی آیینه زندان علی مزروعی مناجات رمضانی همسر یک زندانی سیاسی فخرالسادات محتشمی پور
بیانیه شاخه جوانان جبهه مشارکت در نقد طرح امنیت اجتماعی نامه سید محمد رضا خاتمی به فرمانده سپاه پیام تسلیت جبهه مشارکت ایران اسلامی بمناسبت در گذشت حجت الاسلام و المسلمین صدوقی اطلاعیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در حمایت از زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده و درخواست شکستن اعتصاب بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در سوگ شهادت هدی صابر بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در گرامی داشت یاد و خاطرۀ حماسه های ۲۲ و ۲۵ خرداد سال ۸۸ بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در سوگ شهادت هاله سحابی بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی به مناسبت در گذشت عزت الله سحابی بیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی در باره اعتصاب غذای زندانیان رجایی شهر محمدرضا خاتمی: مجلس قوی آرزوی دست نیافتنی شده است براي قرار دادن لوگو زير در سایت یا وبلاگ خود، كد را در قسمت (head) سايت يا وبلاگ قرار دهيد.