وقتی دیوار برلین عربستان فرو میریزد
دستور ملک عبدالله، پادشاه عربستان مبنی بر اجازه داشتن زنان برای رای دادن و نامزدی در انتخابات مجلس و شوراهای کشور گامی مهم برای اصلاحات لازم در عربستان سعودی به شدت رادیکال و افراطی محسوب میشود. در کشوری که رانندگی زنان در خیابانها جنجال گسترده به پا میکند، در صورتی که زنی مورد تجاوز قرار بگیرد چون مردش کنار او نبوده، زن مورد تجاوز قرار گرفته مجازات میشود و تازه چند سالی است که به زنان شناسنامه مجزا داده میشود، حق رای دادن به زنان و اجازه دادن به آنها برای شرکت در انتخابات مختلف حرکتی مهم و اتفاقی شگرف به حساب میآید. پایگاه خبری تحلیلی میدل ایستآنلاین در یادداشتی به قلم عبدالعزیز الخمیس، روزنامهنگار عربستانی به این موضوع پرداخته و با تشبیه تصمیم پادشاه عربستان به مشارکت زنان در انتخابات به سقوط دیوار برلین مینویسد: سقوط دیوار "برلین عربستان" باعث شده است تا سنگ بنای حضور زنان این کشور در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی رقم بخورد. تصمیم پادشاه به حضور زنان در انتخابات شوراهای شهر گامی بزرگ در کاهش تبعیض در عربستان سعودی محسوب میشود و این امکان را به زن عربستانی میدهد که بتواند برای تحقق سیاستها و خواستههای مشروعش گامی محکم بر دارد.
در ادامه این یادداشت آمده است: البته این درست است که مجلس شورا و شهرداریها فاقد صلاحیتهای قانونی است ولی اتخاذ نفس این تصمیم توسط پادشاه مهم است، حداقل آن این است که میتوانیم بگوییم زن در حال حاضر در گامی برابر با مرد میتواند در اداره میهنش فعالیت کند. زن عربستانی بهتر از مرد عربستانی است و امید میرود به کمک سیاستها و رسانههای غربی بتواند به حقوقی که مطالبه میکند و در طول این مدت از همه آنها محروم شده، برسد. بدین ترتیب زنان عربستانی برگهای به دست آوردهاند که به کمک آن میتواند سقف مطالباتش را بالا ببرند و ضمن همراهی با دیگر جریانها و استفاده از این برگ بتواند به نفع خود اصلاحات جدی سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی انجام دهد.
الخمیس سپس تاکید میکند، برای هیچ کشوری امکان ندارد که بخواهد به تمدن خود افتخار کند و به فکر شکوفایی آینده خود چه سیاسی چه اقتصادی و چه اجتماعی باشد ولی زنان در آن نقشی نداشته باشند. چرا که اگر نماینده جمعیتی که قشر عظیمی از مردم را تشکیل میدهند نقشی در تصمیمگیریهای حکومت نداشته باشند، آن نظام نمیتواند توسعه یابد و ثبات خود را تضمین کند. توسعه و شکوفایی با تمسک به تعصب و دگماتیسم امکانپذیر نیست. زنان عربستانی اکنون در برابر یک فرصت تاریخی قرار گرفتهاند تا حضور و مشارکت خود را در جامعه نشان دهند.
وی همچنین مینویسد: با افتخار تاکید میکنم که زنان کشورم امکان حضور در جامعه را یافتهاند. آنها دیگر نیمه گمشده جامعه عربستان نیستند. دیگر مردان همچون یک نیمه گم شده باقی نمیمانند چرا که زنان امکان پر کردن این خلاء را یافتهاند. جامعه عربستان دیگر مانند یک پرنده یک بال پرواز نخواهد کرد. اگر چه هنوز این بال کمجان است ولی میتواند به کمک مردم به ویژه مردها جان دوبارهای بگیرد.
این روزنامهنگار مشهور عربستانی در پایان مینویسد: بهشت زیر پای مادران است و اکنون پرونده بررسی حقوق ضایع شده، مساوات و برابری و پرونده مبارزه با فساد نیز در اختیار آنها است. این اتفاق میمون برای جامعه عربستان به ویژه جامعه زنان مبارک باد و به امید این که بتوانند روزی سناریوساز و جزء صحنهگردانان عرصه سیاسی عربستانی شوند.
در ادامه این یادداشت آمده است: البته این درست است که مجلس شورا و شهرداریها فاقد صلاحیتهای قانونی است ولی اتخاذ نفس این تصمیم توسط پادشاه مهم است، حداقل آن این است که میتوانیم بگوییم زن در حال حاضر در گامی برابر با مرد میتواند در اداره میهنش فعالیت کند. زن عربستانی بهتر از مرد عربستانی است و امید میرود به کمک سیاستها و رسانههای غربی بتواند به حقوقی که مطالبه میکند و در طول این مدت از همه آنها محروم شده، برسد. بدین ترتیب زنان عربستانی برگهای به دست آوردهاند که به کمک آن میتواند سقف مطالباتش را بالا ببرند و ضمن همراهی با دیگر جریانها و استفاده از این برگ بتواند به نفع خود اصلاحات جدی سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی انجام دهد.
الخمیس سپس تاکید میکند، برای هیچ کشوری امکان ندارد که بخواهد به تمدن خود افتخار کند و به فکر شکوفایی آینده خود چه سیاسی چه اقتصادی و چه اجتماعی باشد ولی زنان در آن نقشی نداشته باشند. چرا که اگر نماینده جمعیتی که قشر عظیمی از مردم را تشکیل میدهند نقشی در تصمیمگیریهای حکومت نداشته باشند، آن نظام نمیتواند توسعه یابد و ثبات خود را تضمین کند. توسعه و شکوفایی با تمسک به تعصب و دگماتیسم امکانپذیر نیست. زنان عربستانی اکنون در برابر یک فرصت تاریخی قرار گرفتهاند تا حضور و مشارکت خود را در جامعه نشان دهند.
وی همچنین مینویسد: با افتخار تاکید میکنم که زنان کشورم امکان حضور در جامعه را یافتهاند. آنها دیگر نیمه گمشده جامعه عربستان نیستند. دیگر مردان همچون یک نیمه گم شده باقی نمیمانند چرا که زنان امکان پر کردن این خلاء را یافتهاند. جامعه عربستان دیگر مانند یک پرنده یک بال پرواز نخواهد کرد. اگر چه هنوز این بال کمجان است ولی میتواند به کمک مردم به ویژه مردها جان دوبارهای بگیرد.
این روزنامهنگار مشهور عربستانی در پایان مینویسد: بهشت زیر پای مادران است و اکنون پرونده بررسی حقوق ضایع شده، مساوات و برابری و پرونده مبارزه با فساد نیز در اختیار آنها است. این اتفاق میمون برای جامعه عربستان به ویژه جامعه زنان مبارک باد و به امید این که بتوانند روزی سناریوساز و جزء صحنهگردانان عرصه سیاسی عربستانی شوند.
واکنش خانواده های کشته شدگان به احمدی نژاد: فرزندان ما نه بسیجی بودند نه خرابکار
وی در عین حال ادعا کرد که «متاسفانه ۳۳ نفر در حوادث بعد از انتخابات کشته شدند که بیش از دو سوم آنها از نیروهای انتظامی یا مردم عادی هوادار دولت بودند.»
اگر چه تا کنون آمار متعددی از سوی مقامات دولتی و نظامی ایران در مورد کشته شدگان حوادث پس از انتخابات منتشر شده است اما پیش از این نیز سایت پرچم که گفته می شود متعلق مجتبی هاشمی ثمره، معاون ارشد و یکی از چهره های اصلی دولت احمدی نژاد به شمار می روذ نیز اسامی ۳۳ تن از کشته شدگان را به صورت رسمی مورد تایید قرار داده بود که همان زمان هم در این سایت اعلام شده بود بیش از ۷۰ در صد از این کشته شدگان از «بسیجیان و طرفدارت دولت» محسوب می شوند.
به نظر می رسد احمدی نژاد که به اتفاق هاشمی ثمره برای هشتمین بار به آمریکا سفر کرده بود به آمار اعلام شده از همین سایت اکتفا کرده است و ترجیح داد به جای آنکه همانند صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه تعداد کشته شدگان حوادث دس از انتخابات را تنها یک نفر اعلام کند و یا به جای فرمانده هان نظامی همه ی این جان باختگان را بسیجی معرفی کند، برای نخستین بار یک آمار دقیقی را اشاره کند تا انی ادعا واقعی تر به نظر برسد . به همین دلیل اعلام کرد که ۲۲ نفر از کشته شدگان بسیجی و از طرفداران دولت بوده و بر اساس این آمار تنها ۱۱ نفر از این کشته شدگان به عنوان معترضان محسوب می شوند.
در گزارشی که از سوی سایت پرچم ارائه شده و اینک مورد استناد احمدی نژاد قرار گرفته است به جز محمد حسین فیض و غلام کبیری اسامی کشته شدگانی به چشم می خورد که خانواده های آنان معتقد هستند دولت احمدی نژاد در مورد بسیجی معرفی کردن آنها «دروغ» می گوید.
این خانواده ها می گویند که احمدی نژاد و حکومت ایران نه تنها در طی دو سال هیچ قاتلی را معرفی نکرده اند بلکه با اظهارات دروغین نمک به زخم آنها می پاشد. آنها معتقد هستند رسانه های بین المللی به جای آنکه چندین بار در طی دو سال پای مصاحبه های دروغ و خلاف واقع احمدی نژاد بنشینند بهتر است صدای خانواده هایی را بشنوند که علی رغم نا امنی در داخل ایران بارها از مراجع قانونی مدد خواسته اند تا آنها را در شناسایی قاتلین یاری کند.
گفتگوی جرس با برخی از خانواده های کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را بخوانید
پد احمد نعیم آبادی: پسرم با سربند سبز رفت، هرگز طرفدار دولت نبود
پدر احمد نعیم آبادی در پاسخ به این پرسش که اسم فرزندتان در سایت پرچم آمده است و تاکید شده ۷۰ درصد از این بسیجیان طرفدار نظام بوده اند، آقای احمدی نژاد هم اکنون اعلام کرد که ۲۲ نفر از این کشته شدگان بسیجی و از طرفداران دولت بوده اند خود شما بگویید آیا فرزند شما بسیجی بوده است، می گوید: احمد من وقتی در روز راهپیمایی از خانه بیرون می رفت پیشانی بند سبز بسته بود، دو تا دستبند سبز به دستش بسته بود و با لباس و کفش سبز هم به خیابان رفت، یعنی کاملا مشخص بود که به طرفداری از آقای موسوی و در اعتراض به تقلب در انتخابات به خیابان رفته بود و نه به طرفداری از احمدی نژاد، اجازه نمی دهم از نام فرزندم سو استفاده کنند.
اگر چه تا کنون آمار متعددی از سوی مقامات دولتی و نظامی ایران در مورد کشته شدگان حوادث پس از انتخابات منتشر شده است اما پیش از این نیز سایت پرچم که گفته می شود متعلق مجتبی هاشمی ثمره، معاون ارشد و یکی از چهره های اصلی دولت احمدی نژاد به شمار می روذ نیز اسامی ۳۳ تن از کشته شدگان را به صورت رسمی مورد تایید قرار داده بود که همان زمان هم در این سایت اعلام شده بود بیش از ۷۰ در صد از این کشته شدگان از «بسیجیان و طرفدارت دولت» محسوب می شوند.
به نظر می رسد احمدی نژاد که به اتفاق هاشمی ثمره برای هشتمین بار به آمریکا سفر کرده بود به آمار اعلام شده از همین سایت اکتفا کرده است و ترجیح داد به جای آنکه همانند صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه تعداد کشته شدگان حوادث دس از انتخابات را تنها یک نفر اعلام کند و یا به جای فرمانده هان نظامی همه ی این جان باختگان را بسیجی معرفی کند، برای نخستین بار یک آمار دقیقی را اشاره کند تا انی ادعا واقعی تر به نظر برسد . به همین دلیل اعلام کرد که ۲۲ نفر از کشته شدگان بسیجی و از طرفداران دولت بوده و بر اساس این آمار تنها ۱۱ نفر از این کشته شدگان به عنوان معترضان محسوب می شوند.
در گزارشی که از سوی سایت پرچم ارائه شده و اینک مورد استناد احمدی نژاد قرار گرفته است به جز محمد حسین فیض و غلام کبیری اسامی کشته شدگانی به چشم می خورد که خانواده های آنان معتقد هستند دولت احمدی نژاد در مورد بسیجی معرفی کردن آنها «دروغ» می گوید.
این خانواده ها می گویند که احمدی نژاد و حکومت ایران نه تنها در طی دو سال هیچ قاتلی را معرفی نکرده اند بلکه با اظهارات دروغین نمک به زخم آنها می پاشد. آنها معتقد هستند رسانه های بین المللی به جای آنکه چندین بار در طی دو سال پای مصاحبه های دروغ و خلاف واقع احمدی نژاد بنشینند بهتر است صدای خانواده هایی را بشنوند که علی رغم نا امنی در داخل ایران بارها از مراجع قانونی مدد خواسته اند تا آنها را در شناسایی قاتلین یاری کند.
گفتگوی جرس با برخی از خانواده های کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را بخوانید
پد احمد نعیم آبادی: پسرم با سربند سبز رفت، هرگز طرفدار دولت نبود
پدر احمد نعیم آبادی در پاسخ به این پرسش که اسم فرزندتان در سایت پرچم آمده است و تاکید شده ۷۰ درصد از این بسیجیان طرفدار نظام بوده اند، آقای احمدی نژاد هم اکنون اعلام کرد که ۲۲ نفر از این کشته شدگان بسیجی و از طرفداران دولت بوده اند خود شما بگویید آیا فرزند شما بسیجی بوده است، می گوید: احمد من وقتی در روز راهپیمایی از خانه بیرون می رفت پیشانی بند سبز بسته بود، دو تا دستبند سبز به دستش بسته بود و با لباس و کفش سبز هم به خیابان رفت، یعنی کاملا مشخص بود که به طرفداری از آقای موسوی و در اعتراض به تقلب در انتخابات به خیابان رفته بود و نه به طرفداری از احمدی نژاد، اجازه نمی دهم از نام فرزندم سو استفاده کنند.
گزارش کوهنوردهای امریکایی از زندان های جمهوری اسلامی و شکنجه زندانیان
ه گزارش خبرنگار کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، شان بائر در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود درنیویورک به خبرنگاران رسانه های آمریکا گفت:«شاید شما بپرسید: حالا که آزاد شدید می توانید دولت ایران را برای آنچه با شما کرد ببخشید؟ جواب ما این است:چطور می توانیم دولتی را ببخشیم که به زندانی کردن تعداد بسیار زیادی از افراد بیگناه و زندانیان عقیدتی اقدام می کند و به آن ادامه می دهد؟ این مردم ایران هستند که فشار سنگین و سخت دولت بی رحمی که هیچ احترامی برای حقوق بشر ندارد را تحمل می کنند. مردمی در ایران هستند که تنها برای شرکت در یک تظاهرات یا نوشتن یک بلاگ طرفدار دموکراسی یا برای عقاید مذهبی زندانی شده اند. روزنامه نگاران پشت میله های زندان می مانند و مردم بیگناه اعدام می شوند. اگر دولت ایران می خواهد که تصویر خود را در جهان تغییر دهد و فشار بین المللی را کاهش دهد، باید تمام زندانیان سیاسی و زندانیان عقیدتی را آزاد کند. آنها شایسته آزادی داشتن هستند همچنان که ما آن را به دست آوردیم.»
نماینده کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در خصوص صدای فریاد زندانیان وضرب وشتم آنها پرسید که وی گفت: «این صداها تاثیر عمیقی برآنها گذاشته است.» سارا شورد همچنین درجواب این سوال کمپین که چه کسی شما را دستگیر کرده بود گفت که ما تا اخر هم نفهمیدیم که چه کسی ما را دستگیر کرده بود. کوهنوردان آمریکایی تاکید کردند که اگر آمریکایی نبودند هیچگاه چنین سرانجامی نداشتند.
جاش فتال و شان بائر روز یکشنبه از عمان به نیویورک رسیدند. در محل کنفرانس ده ها دوربین تلویزویونی و نمایندگان روزنامه های آمریکا حضور داشتن
جاش فتال در سخنان خود گفت: « بعد از ۷۸۱ روز شان و من دوباره مردانی آزاد هستیم. چهار شنبه گذشته وقتی که ورزش روزانه مان را در زندان اوین تمام کرده بودیم چیزی کاملا غیرمنتظره اتفاق افتاد. در روزهای قبل، ما بعد از تمرین روزانه باید چشم بند می زدیم و به به سالن هدایت می شدیم تا به سلول 4 در 2.5 دو متری مان برویم. اما آن روز نگهبانان ما را به طبقه پایین بردند. آنها از ما انگشت نگاری کردند و لباس های معمولی مان را به ما برگرداندند. آنها به ما نگفتندقرار است چه رخ دهد و به کجا برویم؛ به جای آن، ما را به بخش دیگیری از زندان بردند. ما دکتر سالم الاسلامی، نماینده سلطان قابوس پادشان عمان را دیدیم. اولین چیزی که ایشان به ما گفت این بود: «بگذارید به خانه برویم.
او همچنین گفت:« چیزی که ما دنبال کردیم شگفت انگیزترین تجربه زندگی مان بود. ما در بد اسارتی بودیم؛ انزوای تقریبا کامل برای مدت دو سال. اما در چند روز آخر آزادی را تجربه کردیم.
جاش فتال در بخش دیگری ازسخنانش با بیان این که بالاخره دولت ایران کار درست را در مورد این پرونده انجام داد، گفت که دولت ایران نمی تواند برای آزادی ما بخواهد اعتبار(کردیت)کامل بگیرد. او گفت که از همان ابتدا دستگیر شده اند به خاطراینکه آمریکایی بودند: «سارا ۴۱۰ روز زندانی بود و ما دو نفر ۷۸۱. این زمان بیشتری از مدت زمانی است که گروگان های امریکایی در سفارت آمریکا در تهران زندانی بودند. » جاش فتال همچنین گفت که صدای فریاد زندانیان دیگر را می شنیدند اما نمی توانستند برای آنها کاری کنند. او همچنین گفت که به دروغ به آنها گفته شده بود که خانواده آنها ازنامه نوشتن به آنها دست کشیده اند.
جاش فتال افزود: « ما در دنیای دروغها و امید پوچ زندگی کردیم. بازجوها در مورد سفیر سوییس در تهران دروغ می گفتند که نمی خواهد ما را ببیند. آنها به دروغ به ما گفتند که دادرسی عادلانه نصیبمان خواهد شد وبه وکیل دسترسی خواهیم داشت: وکیل شجاع و استوارمان آقای مسعود شفیعی. وحشتناک تر از همه آنها به ما گفتند که خانواده های از فرستادن نامه به ما خودداری کردند.»
جاش فتال همچنین گفت: « در تمام مدتی که در بازداشت بودیم کلا ۱۵ دقیقه با تلفن با خانواده هایمان صحبت کردیم و یک ملاقات کوتاه با مادرانمان داشتیم. برای اینکه بتوانیم نامه هایی که از طرف عزیزانمان فرستاده می شد مجبور بودیم که اعتصاب غذا کنیم. خیلی از اوقات، در موارد بسیار زیادی، صدای فریاد زندانیان دیگر را می شنیدیم که مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند و واقعا کاری برای کمک کردن به آنها نمی توانستیم انجام بدهیم. سلول انفرادی بدترین تجربه زندگی ما بود و کابوسی بود که سارا ۱۴ ماه آن را تحمل کرد. قدرت سارا در آن یک ساعت ملاقات های روزانه به ما اجازه داد که بتوانیم این وضعیت را تحمل کنیم.
جاش فتال گفت که هرگونه اقدام مثبت باید مورد توجه قرار گیرد. ما تصمیم مقامات ایرانی را مبنی براینکه بالاخره تصمیم درست را در مورد پرونده ما اتخاذ کردند تحسین کردیم . اما می خواهیم کاملا روشن باشیم که که آنها شایسته این نیستند که اعتبار کامل را برای این عمل بگیرند چرا که آنها حق نداشتند و توجیهی نداشتند که اصلا این کار( دستگیری) را از همان ابتدا آغاز کنند.
شان باوئر نیز با تشکر افراد حاضر گفت: « می خواهم خیلی روشن باشم. این ( دستگیری) هیچ وقت به خاطر عبور از مرزهای مشخص نشده نبود.. در واقع پرونده های زیادی از ورود غیرقانونی وجود دارد که افراد در مدت خیلی کمی یا کشور را ترک کردند یا اخراج شدند. ما نمی دانیم که آیا از مرز عبور کردیم. ما شاید هیچ وقت نخواهیم دانست. اما حتی اگر ما داخل ایران شده باشیم هیچ وقت آن دلیل آن نبود که مسوولان ایرانی ما را برای این مدت نگهداری کردند. تنها توضیح برای بازداشت بلندمدت ما دشمنی بین دولت ایران و آمریکا در طی ۳۲ سال گذشته است. نکته جالب این است که جاش و من و سارا مخالف سیاست های آمریکا در مورد ایران هستیم که این دشمنی را ادامه دار می کند. ما به جاسوسی متهم شده بودیم چون آمریکای هستیم. هیچ مدرکی علیه ما هیچ وقت ارائه نشد. این برای این است که که هیچ شاهدی وجود نداشت و ما کاملا بی گناه بودیم. دو دادگاهی که در آن شرکت کردیم کاملا دروغی و ساتگی بود. دادگاه ساخته شده بود از دروغ های مسخره که ما را به عنوان بخشی از توطیه آمریکایی اسراییلی معرفی می کرد.»
او همچنین گفت: « سارا و جاش و من مزه بی رحمی دولت ایران را چشیدیم. ما در ایزوله کامل از دنیای خارج وانچه دوست داشتیم نگهداری شدیم و حقوق و آزادی هایمان را از ما گرفتند. » در بخشی دیگری باوئر به شرح آنچه دولت ایران با مردمش می کند و زندانیان ایرانی و خواستار آزادی زندانیان ایرانی شد چنانکه خود آزاد شدند. شان از وکیل خود مسعود شفیعی تمجید کرد که با اینکه نمی توانسته به راحتی از انها دفاع کند اما تا دقیقه آخر از دفاع خود دست برنداشت و تسلیم نش
بائر افزود: « در زندان هر گاه که از وضعیت شکایت می کردیم نگهبانان بلافاصله به ما شرایط مشابه در زندان گوانتانامو بی را یاد آوری می کردند. آنها به ما یادآوری می کردند شرایط زندان های سیا را در دیگر نقاط دنیا و شرایط ایرانی ها و دیگرانی را که در زندان های آمریکا شرایط مشابهی دارند. ما اعتقاد نداریم که چنین نقض حقوق بشری از طرف دولت ما توجیه می کند آنچه با ما انجام شده است؛ نه حتی برای یک لحظه. اگر چه ما اعتقاد داریم که این اعمال دولت آمریکا برای برخی از دولت ها از جمله دولت ایران بهانه ایجاد می کند که به این طریق عمل کنند.»
سارا شورد پس از سخنان شان و جاش به همراه خانواده به سئوالات پاسخ داد. او گفت که طی مدتی که آنجا بودند هر وقت صحبت می کردند در مورد زندانی شدنشان ماموران ایرانی دائما به آنها وضعیت زندانیان در زندان های گونتاناموا و ابوغریب را به آنها یادآوری می کردند: « ما می گفتیم که یکی اشتباه کرد که با اشتباه دیگری کار درست نمی شود. این درحالی است که من و شان همواره با سیاست های آمریکا در زمینه زندانیان و جنگ مخالف بوده ایم.» سارا شورد همچینن گفت در مدتی که زندان بوده اند به صورت گسترده تحت فشارهای روانی بوده اند.
نماینده کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در خصوص صدای فریاد زندانیان وضرب وشتم آنها پرسید که وی گفت: «این صداها تاثیر عمیقی برآنها گذاشته است.» سارا شورد همچنین درجواب این سوال کمپین که چه کسی شما را دستگیر کرده بود گفت که ما تا اخر هم نفهمیدیم که چه کسی ما را دستگیر کرده بود. کوهنوردان آمریکایی تاکید کردند که اگر آمریکایی نبودند هیچگاه چنین سرانجامی نداشتند.
جاش فتال و شان بائر روز یکشنبه از عمان به نیویورک رسیدند. در محل کنفرانس ده ها دوربین تلویزویونی و نمایندگان روزنامه های آمریکا حضور داشتن
جاش فتال در سخنان خود گفت: « بعد از ۷۸۱ روز شان و من دوباره مردانی آزاد هستیم. چهار شنبه گذشته وقتی که ورزش روزانه مان را در زندان اوین تمام کرده بودیم چیزی کاملا غیرمنتظره اتفاق افتاد. در روزهای قبل، ما بعد از تمرین روزانه باید چشم بند می زدیم و به به سالن هدایت می شدیم تا به سلول 4 در 2.5 دو متری مان برویم. اما آن روز نگهبانان ما را به طبقه پایین بردند. آنها از ما انگشت نگاری کردند و لباس های معمولی مان را به ما برگرداندند. آنها به ما نگفتندقرار است چه رخ دهد و به کجا برویم؛ به جای آن، ما را به بخش دیگیری از زندان بردند. ما دکتر سالم الاسلامی، نماینده سلطان قابوس پادشان عمان را دیدیم. اولین چیزی که ایشان به ما گفت این بود: «بگذارید به خانه برویم.
او همچنین گفت:« چیزی که ما دنبال کردیم شگفت انگیزترین تجربه زندگی مان بود. ما در بد اسارتی بودیم؛ انزوای تقریبا کامل برای مدت دو سال. اما در چند روز آخر آزادی را تجربه کردیم.
جاش فتال در بخش دیگری ازسخنانش با بیان این که بالاخره دولت ایران کار درست را در مورد این پرونده انجام داد، گفت که دولت ایران نمی تواند برای آزادی ما بخواهد اعتبار(کردیت)کامل بگیرد. او گفت که از همان ابتدا دستگیر شده اند به خاطراینکه آمریکایی بودند: «سارا ۴۱۰ روز زندانی بود و ما دو نفر ۷۸۱. این زمان بیشتری از مدت زمانی است که گروگان های امریکایی در سفارت آمریکا در تهران زندانی بودند. » جاش فتال همچنین گفت که صدای فریاد زندانیان دیگر را می شنیدند اما نمی توانستند برای آنها کاری کنند. او همچنین گفت که به دروغ به آنها گفته شده بود که خانواده آنها ازنامه نوشتن به آنها دست کشیده اند.
جاش فتال افزود: « ما در دنیای دروغها و امید پوچ زندگی کردیم. بازجوها در مورد سفیر سوییس در تهران دروغ می گفتند که نمی خواهد ما را ببیند. آنها به دروغ به ما گفتند که دادرسی عادلانه نصیبمان خواهد شد وبه وکیل دسترسی خواهیم داشت: وکیل شجاع و استوارمان آقای مسعود شفیعی. وحشتناک تر از همه آنها به ما گفتند که خانواده های از فرستادن نامه به ما خودداری کردند.»
جاش فتال همچنین گفت: « در تمام مدتی که در بازداشت بودیم کلا ۱۵ دقیقه با تلفن با خانواده هایمان صحبت کردیم و یک ملاقات کوتاه با مادرانمان داشتیم. برای اینکه بتوانیم نامه هایی که از طرف عزیزانمان فرستاده می شد مجبور بودیم که اعتصاب غذا کنیم. خیلی از اوقات، در موارد بسیار زیادی، صدای فریاد زندانیان دیگر را می شنیدیم که مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند و واقعا کاری برای کمک کردن به آنها نمی توانستیم انجام بدهیم. سلول انفرادی بدترین تجربه زندگی ما بود و کابوسی بود که سارا ۱۴ ماه آن را تحمل کرد. قدرت سارا در آن یک ساعت ملاقات های روزانه به ما اجازه داد که بتوانیم این وضعیت را تحمل کنیم.
جاش فتال گفت که هرگونه اقدام مثبت باید مورد توجه قرار گیرد. ما تصمیم مقامات ایرانی را مبنی براینکه بالاخره تصمیم درست را در مورد پرونده ما اتخاذ کردند تحسین کردیم . اما می خواهیم کاملا روشن باشیم که که آنها شایسته این نیستند که اعتبار کامل را برای این عمل بگیرند چرا که آنها حق نداشتند و توجیهی نداشتند که اصلا این کار( دستگیری) را از همان ابتدا آغاز کنند.
شان باوئر نیز با تشکر افراد حاضر گفت: « می خواهم خیلی روشن باشم. این ( دستگیری) هیچ وقت به خاطر عبور از مرزهای مشخص نشده نبود.. در واقع پرونده های زیادی از ورود غیرقانونی وجود دارد که افراد در مدت خیلی کمی یا کشور را ترک کردند یا اخراج شدند. ما نمی دانیم که آیا از مرز عبور کردیم. ما شاید هیچ وقت نخواهیم دانست. اما حتی اگر ما داخل ایران شده باشیم هیچ وقت آن دلیل آن نبود که مسوولان ایرانی ما را برای این مدت نگهداری کردند. تنها توضیح برای بازداشت بلندمدت ما دشمنی بین دولت ایران و آمریکا در طی ۳۲ سال گذشته است. نکته جالب این است که جاش و من و سارا مخالف سیاست های آمریکا در مورد ایران هستیم که این دشمنی را ادامه دار می کند. ما به جاسوسی متهم شده بودیم چون آمریکای هستیم. هیچ مدرکی علیه ما هیچ وقت ارائه نشد. این برای این است که که هیچ شاهدی وجود نداشت و ما کاملا بی گناه بودیم. دو دادگاهی که در آن شرکت کردیم کاملا دروغی و ساتگی بود. دادگاه ساخته شده بود از دروغ های مسخره که ما را به عنوان بخشی از توطیه آمریکایی اسراییلی معرفی می کرد.»
او همچنین گفت: « سارا و جاش و من مزه بی رحمی دولت ایران را چشیدیم. ما در ایزوله کامل از دنیای خارج وانچه دوست داشتیم نگهداری شدیم و حقوق و آزادی هایمان را از ما گرفتند. » در بخشی دیگری باوئر به شرح آنچه دولت ایران با مردمش می کند و زندانیان ایرانی و خواستار آزادی زندانیان ایرانی شد چنانکه خود آزاد شدند. شان از وکیل خود مسعود شفیعی تمجید کرد که با اینکه نمی توانسته به راحتی از انها دفاع کند اما تا دقیقه آخر از دفاع خود دست برنداشت و تسلیم نش
بائر افزود: « در زندان هر گاه که از وضعیت شکایت می کردیم نگهبانان بلافاصله به ما شرایط مشابه در زندان گوانتانامو بی را یاد آوری می کردند. آنها به ما یادآوری می کردند شرایط زندان های سیا را در دیگر نقاط دنیا و شرایط ایرانی ها و دیگرانی را که در زندان های آمریکا شرایط مشابهی دارند. ما اعتقاد نداریم که چنین نقض حقوق بشری از طرف دولت ما توجیه می کند آنچه با ما انجام شده است؛ نه حتی برای یک لحظه. اگر چه ما اعتقاد داریم که این اعمال دولت آمریکا برای برخی از دولت ها از جمله دولت ایران بهانه ایجاد می کند که به این طریق عمل کنند.»
سارا شورد پس از سخنان شان و جاش به همراه خانواده به سئوالات پاسخ داد. او گفت که طی مدتی که آنجا بودند هر وقت صحبت می کردند در مورد زندانی شدنشان ماموران ایرانی دائما به آنها وضعیت زندانیان در زندان های گونتاناموا و ابوغریب را به آنها یادآوری می کردند: « ما می گفتیم که یکی اشتباه کرد که با اشتباه دیگری کار درست نمی شود. این درحالی است که من و شان همواره با سیاست های آمریکا در زمینه زندانیان و جنگ مخالف بوده ایم.» سارا شورد همچینن گفت در مدتی که زندان بوده اند به صورت گسترده تحت فشارهای روانی بوده اند.
“Stop Executions,” Four UN Human Rights Experts Tell Iran
On 22 September 2011 four United Nations Special Rapporteurs for executions, torture, human rights in Iran, and independence of the judiciary, issued a joint statement condemning Iran’s recent execution of a juvenile and called for the country to immediately institute a moratorium on the death penalty. (Full Statement Below)
Yesterday, 21 September, Iranian authorities hanged 17-year-old offender Alireza Molla-Soltani in public. Under the International Covenant on Civil Political Rights and the Convention on the Rights of the Child it is illegal to execute someone for crimes committed under the age of eighteen. Iran is party to both treaties. Nonetheless Iran remains one of a handful of countries still putting juveniles to death. This year Iran executed at least 3 juveniles, including Soltani.
The International Campaign for Iran has repeatedly expressed concern about Iran’s skyrocketing executions, the vast majority of which do not meet international standards. Iran puts to death more people per-capita than any other country in the world and is only second to China in total numbers of executions. In the first three weeks of September alone Iran has executed 51 people.
On 22 September 2011 four United Nations Special Rapporteurs for executions, torture, human rights in Iran, and independence of the judiciary, issued a joint statement condemning Iran’s recent execution of a juvenile and called for the country to immediately institute a moratorium on the death penalty. (Full Statement Below)
Yesterday, 21 September, Iranian authorities hanged 17-year-old offender Alireza Molla-Soltani in public. Under the International Covenant on Civil Political Rights and the Convention on the Rights of the Child it is illegal to execute someone for crimes committed under the age of eighteen. Iran is party to both treaties. Nonetheless Iran remains one of a handful of countries still putting juveniles to death. This year Iran executed at least 3 juveniles, including Soltani.
The International Campaign for Iran has repeatedly expressed concern about Iran’s skyrocketing executions, the vast majority of which do not meet international standards. Iran puts to death more people per-capita than any other country in the world and is only second to China in total numbers of executions. In the first three weeks of September alone Iran has executed 51 people.
زنگ آغاز مهرماه از پشت اوین؛ پیام سه معلم زندانی
جرس: عبدالله مومنی، محمد داوری و علی پورسلیمان سه معلم زندانی در بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت اول مهر نوشته اند: خشنودیم که هم ما و هم شاگردانمان پس از خلق حماسه های عظیم و جنبش سبز ملت ایران بر سر عهدی که در پیشگاه آموزگار بشریت بسته ایم پایداریم. امروز آحاد ملت بزرگ ایران در مسیر آگاهی تا رهایی گام بر می دارند و ما مفتخریم که در این مسیر همگام هموطنان مان هستیم.
به گزارش کلمه، در این بیانیه آمده است: چه باک که اکنون برای سومین سال پیاپی زنگ آغاز مهرماه را از پشت دیوارهای بلند زندان اوین می شنویم که ما شیفتگان آموزگاری مان هستیم. چه کنیم که امیدمان در ساختن ایرانی آزاد و آباد بر بنیان معرفت و آگاهی کم رمق شده است که ما سنت آموختن را هنوز در خاطر داریم.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بار دیگر شمیم مهر ورزیدن گرفت و به یادمان آورد خاطرات روز آغازین آموختن را. روزگشوده شدن دروازه های دانش آموزی و مهرورزی را. روز برافراشته شدن پرچم آگاهی و نواخته شدن پرچم آگاهی و نواخته شدن سرور و محبت.
گام نهادن به مسیر آموزش برای رهروان و راهبرانش ضرورتی است و مداومت در آن موهبتی است که به دست نمی آید جز آنکه عاشق باشی. اگر اینگونه باشی می توانی عمری شاگردی کنی بی آنکه در مدرسه باشی و معلمی کنی اگر به جبر حکم حاکم از مدرسه رانده شوی و ما اینگونه ایم.
چه باک که اکنون برای سومین سال پیاپی زنگ آغاز مهرماه را از پشت دیوارهای بلند زندان اوین می شنویم که ما شیفتگان آموزگاری مان هستیم. چه کنیم که امیدمان در ساختن ایرانی آزاد و آباد بر بنیان معرفت و آگاهی کم رمق شده است که ما سنت آموختن را هنوز در خاطر داریم.
ما کوشیدیم رویای فردای بهتر برای میهنمان را از پشت صندلی های مدرسه به شاگردانمان بیاموزیم و همگام با آرمانهای سبز ملت به ظلم اعتراض کردیم و امروز تاوان آشفتن خواب دشمنان خردورزی و نیک اندیشی را را به دردآورترین وجه اش که فراغت از معلمی است می پردازیم.
اما خشنودیم که هم ما و هم شاگردانمان پس از خلق حماسه های عظیم و جنبش سبز ملت ایران بر سر عهدی که در پیشگاه آموزگار بشریت بسته ایم پایداریم. امروز آحاد ملت بزرگ ایران در مسیر آگاهی تا رهایی گام بر می دارند و ما مفتخریم که در این مسیر همگام هموطنان مان هستیم.
آغاز ماه مهر را گرامی می داریم و برای همکاران و دانش آموزان عزیز میهنمان مان ارزوی سالی پر ثمر را داریم.
عبدالله داوری – محمد داوری – علی پورسلیمان
بند ۳۵۰ زندان اوین
به گزارش کلمه، در این بیانیه آمده است: چه باک که اکنون برای سومین سال پیاپی زنگ آغاز مهرماه را از پشت دیوارهای بلند زندان اوین می شنویم که ما شیفتگان آموزگاری مان هستیم. چه کنیم که امیدمان در ساختن ایرانی آزاد و آباد بر بنیان معرفت و آگاهی کم رمق شده است که ما سنت آموختن را هنوز در خاطر داریم.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بار دیگر شمیم مهر ورزیدن گرفت و به یادمان آورد خاطرات روز آغازین آموختن را. روزگشوده شدن دروازه های دانش آموزی و مهرورزی را. روز برافراشته شدن پرچم آگاهی و نواخته شدن پرچم آگاهی و نواخته شدن سرور و محبت.
گام نهادن به مسیر آموزش برای رهروان و راهبرانش ضرورتی است و مداومت در آن موهبتی است که به دست نمی آید جز آنکه عاشق باشی. اگر اینگونه باشی می توانی عمری شاگردی کنی بی آنکه در مدرسه باشی و معلمی کنی اگر به جبر حکم حاکم از مدرسه رانده شوی و ما اینگونه ایم.
چه باک که اکنون برای سومین سال پیاپی زنگ آغاز مهرماه را از پشت دیوارهای بلند زندان اوین می شنویم که ما شیفتگان آموزگاری مان هستیم. چه کنیم که امیدمان در ساختن ایرانی آزاد و آباد بر بنیان معرفت و آگاهی کم رمق شده است که ما سنت آموختن را هنوز در خاطر داریم.
ما کوشیدیم رویای فردای بهتر برای میهنمان را از پشت صندلی های مدرسه به شاگردانمان بیاموزیم و همگام با آرمانهای سبز ملت به ظلم اعتراض کردیم و امروز تاوان آشفتن خواب دشمنان خردورزی و نیک اندیشی را را به دردآورترین وجه اش که فراغت از معلمی است می پردازیم.
اما خشنودیم که هم ما و هم شاگردانمان پس از خلق حماسه های عظیم و جنبش سبز ملت ایران بر سر عهدی که در پیشگاه آموزگار بشریت بسته ایم پایداریم. امروز آحاد ملت بزرگ ایران در مسیر آگاهی تا رهایی گام بر می دارند و ما مفتخریم که در این مسیر همگام هموطنان مان هستیم.
آغاز ماه مهر را گرامی می داریم و برای همکاران و دانش آموزان عزیز میهنمان مان ارزوی سالی پر ثمر را داریم.
عبدالله داوری – محمد داوری – علی پورسلیمان
بند ۳۵۰ زندان اوین
پدر زهرا بنی یعقوب: با رشوه و تهدید ساکت نمی شویم
جرس: چهار سال از قتل زهرا بنی یعقوب، پزشک ۲۷ ساله ایرانی در بازداشتگاه بسیج همدان میگذرد. پدر او در گفتگو با جرس از پیشنهاد «حق السکوت» می گوید و تلاش برای عدم پیگیری این پرونده، اما او می گوید: تا زمانی که زنده باشم پیگیر خواهم بود تا قاتل فرزندم محاکمه شود.
زهرا بنی یعقوب، پزشک ۲۷ ساله ایرانی در سال ۱۳۸۶ شهر همدان بازداشت و سپس به زندان منتقل شد اما دو روز بعد ماموران بازداشتگاه اعلام کردند که او با پارچه پلاکاردی که تکه تکه شده بوده خودکشی کرده است. خانواده وی از همان ابتدا خودکشی را مردود اعلام کرده و از ماموران بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان شکایت کردند. ابواقاسم بنی یعقوب، پدر این پزشک جان باخته بعد از گذشت چهار سال هنوز پیگیر پرونده قتل دخترش است و می گوید اگرچه آنها را تهدید کرده و حتی پیشنهاد «رشوه» هم داده اند اما ساکت نخواهند شد. مادر زهرا بنی یعقوب نیز گفته است: زهرا شکنجه شده بود، گلویش جای بریدگی داشت و ران و پای چپ اش هم کبود بود، سرش ورم کرده بود و مثل اینکه به جایی خورده باشد سرش برجسته شده بود. گفتگوی جرس با ابولقاسم بنی یعقوب، پدر زهرا بنی یعقوب، در مورد جزییات جدید پرونده قتل مشکوک این پزشک ایرانی در پی می آید. آقای بنی یعقوب بعد از چهار سال می خواستم ببینم چه گذشته در این مدت و پیگیری های شما در چه مرحله ای است. ما در وضعیت بدی هستیم. خیلی ها نمی توانند به خانه ما بیایند . هرکس به خانه ما می آید دستگیرش می کنند. اگرچه قبلا پرونده را بسته بودند که ما دیگر پیگیری نکنیم اما پرونده زهرا هنوز در دیوان عالی کشور است... قبلا هم خبری منتشر شده بود مبنی بر تبرئه شدن متهمان به قتل عمد آیا بعد از آن شما پیگیری کردید؟ دو نفر از متهمان در زندان بودند ولی بعد کسانی به خانه ما آمدند و گفتند اینها نباید زندان بروند؛ ولی ما شکایت کردیم که این دو نفر را به زندان اوین بردند. این دو نفر چه کسانی بودند ؟ یکی محمد علی قرباغی، رییس امر به معروف همدان بود و یکی دیگر همان کسی بود که دخترم را دستگیر کرده بود. اما بعدش کسانی آمدند خانه ما و تهدید کردند و گفتند ما خانه ی شما را به آتش می کشیم، باید از این خانه بروید. بعد از این مسله ما شکایت کردیم به قوه قضاییه که این دو نفر بیست روز در زندان اوین بودند. اما بعد دادستانی هماهنگ کرد اینها را فرستاند همدان، که شب ها در خانه شان هستند و روزها به زندان برمی گردند. شما به این شیوه اعتراضی نکردید ؟ چرا ما دوباره شکایت کردیم که معاون قوه قضاییه آقای رییسی نوشتند که دادگاه قتل برگزار شود. ما تمام پرونده را بردیم؛ بعد پرونده به دیوان عالی کشور رفت ولی هیچگاه دادگاه قتل برگزار نشد. به شما گفتند به چه دلیلی دادگاه برگزار نشد؟ می گویند بر اساس ماده ۱۸ ، شاکی نمی تواند اعاده دادرسی کند. می گویند در دوران آقای صادق لاریجانی این ماده بسته شد. یعنی حتی کسی که فرزندش هم کشته شد نمی تواند اعاده دادرسی کند. برای همین اصلا دادگاهی برای قتل برگزار نشد. آیا خودتان درخواست دیدار با آقای لاریجانی داده اید یا نامه ای به ریاست قوه قضاییه ارسال کرده اید تا از نزدیک در این مورد پیگیر شوید؟ بله ولی اصلا پذیرش نمی کنند. همین هفته پیش هم رفتم ولی اجازه نمی دهند. به دیوان عالی کشور هم مراجعه کردم اما اصلا اجازه نمی دهند مسئولان قضایی را ببینم. به ما نمی گویند پس ما چه کسی را در این مملکت باید ببینیم. چهارسال گذشته ولی هیچ پاسخی نمی دهند. بعد از چهارسال آیا امیدی دارید که این پرونده نتیجه دهد؟ ما ناامید نمی شویم. تا آخر هم هستیم. حتی پارسال آمدند خانه ی ما و گفتند به شما پول می دهیم، دیگر دادگستری نروید. گفتند هرچه پول تا به حال خرج کردید را به شما می دهیم شما دیگر پیگیر پرونده نشوید. یک سردار سپاه و یک نفر از وزارت اطلاعات آمدند خانه ما؛ می خواستند به یک شکلی به ما رشوه بدهند که ما رضایت بدهیم ولی من قبول نکردم. ممکن است بگویید در پیگیری ها به شما علت مرگ را چه می گویند؟ ببینید در تمام مدارک و پرونده ای که به اندازه سه هزار صفحه می شود از همدان گرفته تا پزشک قانونی تهران، همه تاکید می کنند « قتل مشکوک». یعنی خودشان می دانند که این قتل بوده است و نه خودکشی . از مسئولان چه کسانی شما را مورد حمایت قرار داده و خواستار شناسایی قاتل شده اند؟ خیلی از مسئولان می دانند چه شد. حتی آقای مطهری نماینده ی مجلس هم این را تاکید کرد که چرا جواب این خانواده را نمی دهید. آقای کروبی هم در تلویزیون زمان انتخابات گفت که چرا پزشکی که در همدان کشته شد کسی پاسخگو نیست. هیچ مدرکی که ثابت کند دخترم خودکشی کرده است وجود ندارد. اما متاسفانه از بازپرس تا معاون دادستان هرجا که می رویم و هرچه پیگیری می کنیم همه به قاتل کمک می کنند و به ما هیچ کس هیچ کمکی نمی کند. حتی سال ۸۶ فرماندهان سپاه به دفتر رهبری نامه نوشتند و سئوال کردند که زهرا بنی یعقوب را چه کسی کشته. ولی چرا کسی پاسخ نداد؟ من دیگر درمانده شدم از بس که به دادگستری مراجعه کردم؛ خسته شدم ولی هیچ کس جواب نمی دهد. شما پیکر زهرا را چگونه تحویل گرفتید؟ آیا آثاری از شکنجه را هم مشاهده کردید؟ من پیکر خونین او را تحویل گرفتم، یعنی پیکر خونین دخترم را تحویل دادند... من خودم آثار ضرب و شتم را دیدم. اینها ادعا می کنند با پارچه خودکشی کرده ولی همان پارچه ای که ادعا می کنند را خودشان بعدا به گردن دخترم بستند. رییس اداره آگاهی همدان گفت آنها هیچ تصویری از خودکشی ندارند. این مدارکی که ارائه می دهند در مورد خودکشی همه جعلی است و همه تلاش شان این هست که با تهدید و ارعاب کارشان را پیش ببرند. ما به هیچ وجه رضایت نمی دهم تا بالاخره دادگاه صالحه ای تشکیل شود و حق به حق دار برسد. اگر سخن ناگفته ای باقی مانده است بفرمایید؟ زهرای من چند بار به خوابم آمد؛ دخترم به من می گوید، بابا خسته نشو، پیگیری کن بالاخره یک روزی جواب می گیری.... زهرای من بیگناه کشته شد، از تمام مدافعین حقوق بشر، هرجای دنیا که هستند می خواهم کمکم کنند. من کارمند این حکومت بودم، برای این کشور زجر کشیدم. الان باید به این روزگار می رسیدم؟ آقای عبدالفتاح سلطانی وکیل دخترم بود که دوباره او را زندانی کردند. از حقوقدانان و وکلا، هر کسی هر جای دنیا که هستند در خواست می کنم هر قدمی که می توانند برای ما بردارند.
زهرا بنی یعقوب، پزشک ۲۷ ساله ایرانی در سال ۱۳۸۶ شهر همدان بازداشت و سپس به زندان منتقل شد اما دو روز بعد ماموران بازداشتگاه اعلام کردند که او با پارچه پلاکاردی که تکه تکه شده بوده خودکشی کرده است. خانواده وی از همان ابتدا خودکشی را مردود اعلام کرده و از ماموران بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان شکایت کردند. ابواقاسم بنی یعقوب، پدر این پزشک جان باخته بعد از گذشت چهار سال هنوز پیگیر پرونده قتل دخترش است و می گوید اگرچه آنها را تهدید کرده و حتی پیشنهاد «رشوه» هم داده اند اما ساکت نخواهند شد. مادر زهرا بنی یعقوب نیز گفته است: زهرا شکنجه شده بود، گلویش جای بریدگی داشت و ران و پای چپ اش هم کبود بود، سرش ورم کرده بود و مثل اینکه به جایی خورده باشد سرش برجسته شده بود. گفتگوی جرس با ابولقاسم بنی یعقوب، پدر زهرا بنی یعقوب، در مورد جزییات جدید پرونده قتل مشکوک این پزشک ایرانی در پی می آید. آقای بنی یعقوب بعد از چهار سال می خواستم ببینم چه گذشته در این مدت و پیگیری های شما در چه مرحله ای است. ما در وضعیت بدی هستیم. خیلی ها نمی توانند به خانه ما بیایند . هرکس به خانه ما می آید دستگیرش می کنند. اگرچه قبلا پرونده را بسته بودند که ما دیگر پیگیری نکنیم اما پرونده زهرا هنوز در دیوان عالی کشور است... قبلا هم خبری منتشر شده بود مبنی بر تبرئه شدن متهمان به قتل عمد آیا بعد از آن شما پیگیری کردید؟ دو نفر از متهمان در زندان بودند ولی بعد کسانی به خانه ما آمدند و گفتند اینها نباید زندان بروند؛ ولی ما شکایت کردیم که این دو نفر را به زندان اوین بردند. این دو نفر چه کسانی بودند ؟ یکی محمد علی قرباغی، رییس امر به معروف همدان بود و یکی دیگر همان کسی بود که دخترم را دستگیر کرده بود. اما بعدش کسانی آمدند خانه ما و تهدید کردند و گفتند ما خانه ی شما را به آتش می کشیم، باید از این خانه بروید. بعد از این مسله ما شکایت کردیم به قوه قضاییه که این دو نفر بیست روز در زندان اوین بودند. اما بعد دادستانی هماهنگ کرد اینها را فرستاند همدان، که شب ها در خانه شان هستند و روزها به زندان برمی گردند. شما به این شیوه اعتراضی نکردید ؟ چرا ما دوباره شکایت کردیم که معاون قوه قضاییه آقای رییسی نوشتند که دادگاه قتل برگزار شود. ما تمام پرونده را بردیم؛ بعد پرونده به دیوان عالی کشور رفت ولی هیچگاه دادگاه قتل برگزار نشد. به شما گفتند به چه دلیلی دادگاه برگزار نشد؟ می گویند بر اساس ماده ۱۸ ، شاکی نمی تواند اعاده دادرسی کند. می گویند در دوران آقای صادق لاریجانی این ماده بسته شد. یعنی حتی کسی که فرزندش هم کشته شد نمی تواند اعاده دادرسی کند. برای همین اصلا دادگاهی برای قتل برگزار نشد. آیا خودتان درخواست دیدار با آقای لاریجانی داده اید یا نامه ای به ریاست قوه قضاییه ارسال کرده اید تا از نزدیک در این مورد پیگیر شوید؟ بله ولی اصلا پذیرش نمی کنند. همین هفته پیش هم رفتم ولی اجازه نمی دهند. به دیوان عالی کشور هم مراجعه کردم اما اصلا اجازه نمی دهند مسئولان قضایی را ببینم. به ما نمی گویند پس ما چه کسی را در این مملکت باید ببینیم. چهارسال گذشته ولی هیچ پاسخی نمی دهند. بعد از چهارسال آیا امیدی دارید که این پرونده نتیجه دهد؟ ما ناامید نمی شویم. تا آخر هم هستیم. حتی پارسال آمدند خانه ی ما و گفتند به شما پول می دهیم، دیگر دادگستری نروید. گفتند هرچه پول تا به حال خرج کردید را به شما می دهیم شما دیگر پیگیر پرونده نشوید. یک سردار سپاه و یک نفر از وزارت اطلاعات آمدند خانه ما؛ می خواستند به یک شکلی به ما رشوه بدهند که ما رضایت بدهیم ولی من قبول نکردم. ممکن است بگویید در پیگیری ها به شما علت مرگ را چه می گویند؟ ببینید در تمام مدارک و پرونده ای که به اندازه سه هزار صفحه می شود از همدان گرفته تا پزشک قانونی تهران، همه تاکید می کنند « قتل مشکوک». یعنی خودشان می دانند که این قتل بوده است و نه خودکشی . از مسئولان چه کسانی شما را مورد حمایت قرار داده و خواستار شناسایی قاتل شده اند؟ خیلی از مسئولان می دانند چه شد. حتی آقای مطهری نماینده ی مجلس هم این را تاکید کرد که چرا جواب این خانواده را نمی دهید. آقای کروبی هم در تلویزیون زمان انتخابات گفت که چرا پزشکی که در همدان کشته شد کسی پاسخگو نیست. هیچ مدرکی که ثابت کند دخترم خودکشی کرده است وجود ندارد. اما متاسفانه از بازپرس تا معاون دادستان هرجا که می رویم و هرچه پیگیری می کنیم همه به قاتل کمک می کنند و به ما هیچ کس هیچ کمکی نمی کند. حتی سال ۸۶ فرماندهان سپاه به دفتر رهبری نامه نوشتند و سئوال کردند که زهرا بنی یعقوب را چه کسی کشته. ولی چرا کسی پاسخ نداد؟ من دیگر درمانده شدم از بس که به دادگستری مراجعه کردم؛ خسته شدم ولی هیچ کس جواب نمی دهد. شما پیکر زهرا را چگونه تحویل گرفتید؟ آیا آثاری از شکنجه را هم مشاهده کردید؟ من پیکر خونین او را تحویل گرفتم، یعنی پیکر خونین دخترم را تحویل دادند... من خودم آثار ضرب و شتم را دیدم. اینها ادعا می کنند با پارچه خودکشی کرده ولی همان پارچه ای که ادعا می کنند را خودشان بعدا به گردن دخترم بستند. رییس اداره آگاهی همدان گفت آنها هیچ تصویری از خودکشی ندارند. این مدارکی که ارائه می دهند در مورد خودکشی همه جعلی است و همه تلاش شان این هست که با تهدید و ارعاب کارشان را پیش ببرند. ما به هیچ وجه رضایت نمی دهم تا بالاخره دادگاه صالحه ای تشکیل شود و حق به حق دار برسد. اگر سخن ناگفته ای باقی مانده است بفرمایید؟ زهرای من چند بار به خوابم آمد؛ دخترم به من می گوید، بابا خسته نشو، پیگیری کن بالاخره یک روزی جواب می گیری.... زهرای من بیگناه کشته شد، از تمام مدافعین حقوق بشر، هرجای دنیا که هستند می خواهم کمکم کنند. من کارمند این حکومت بودم، برای این کشور زجر کشیدم. الان باید به این روزگار می رسیدم؟ آقای عبدالفتاح سلطانی وکیل دخترم بود که دوباره او را زندانی کردند. از حقوقدانان و وکلا، هر کسی هر جای دنیا که هستند در خواست می کنم هر قدمی که می توانند برای ما بردارند.
روایت فاطمه کروبی از ۲۱۰ روز حصر غیر قانونی و بدعتهای نیروهای امنیتی
درنامه ای به رییس قوه قضاییه تشریح شد فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی در نامه ای به ریاست قوه قضائیه، از آنچه بر ایشان طی این ۲۱۰ روز، گذشته سخن گفته و با ابراز نگرانی از سلامت وی نوشته است: آقای کروبی طی ۲۱۰ روز گذشته از حقوق اولیه یک زندانی نظیر حق دسترسی به کتاب، روزنامه، تلفن، ملاقات منظم، هواخوری و … برخوردار نبوده است.
به گزارش سحام نیوز، خانم کروبی در بخش هایی از این نامه در خصوص وضعیت مهدی کروبی نوشته است: “آقای کروبی طی ۲۱۰ روز گذشته از حقوق اولیه یک زندانی نظیر حق دسترسی به کتاب، روزنامه، تلفن، ملاقات منظم، هواخوری و … برخوردار نبوده است”.
فاطمه کروبی با انتشار این نامه، پرده از درخواست های نهادهای امنیتی در خصوص پرداخت هزینه های اجاره مکان حبس ایشان و اهداف این اقدام برداشته و آورده است: “یکماه پیش مبلغی بعنوان پیش پرداخت از من دریافت کردند و سایر چک ها را از یکی از اعضای سابق دفتر که برای امضا و تقدیم مال الاجاره خوانده شده بود، اخذ کردند. دراین بدعت جدید حاکمیت هزینه زندان و زندانبانان را برعهده خانواده گذاشته تا به جهانیان بگوید کروبی درخانه خود زندانی است. ”
همسر مهدی کروبی در بخش دیگری از این نامه خطاب به آملی لاریجانی گفته است: “آیا جنابعالی فکر می کنید عاقلی در این کره خاکی پیدا شود که آن زندان تحمیلی را منزل کروبی تلقی کند؟ آیا سکوت دستگاه قضائی موجب این بدعت در دستگاه امنیتی نمی گردد که در آینده هزینه بازداشتگاه های خود را از خانواده زندانیان مطالبه کند؟ آیا چنین رفتاری شایسته جمهوری اسلامی است؟ اگرچه می دانید این دستور مضحک بدعتی تاریخی محسوب می گردد، اما خانواده بخاطر نگرانی از وضعیت جسمی آقای کروبی این خواسته را اجابت کرد.”
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
جناب آقای آیت الله آملی لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
سلام علیکم
آنچه موجب شد این نامه را به جنابعالی بنویسم شرح مطالبی کوتاه بوده است که در طول این ۷ ماه اخیر برای من و آقای کروبی رخ داده است از تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ ماموران امنیتی منزل مسکونی مان را به محاصره درآوردند و بعد از ۲۵ بهمن ماه در حالیکه اجازه توقف چند دقیقه ای به فرزندان و دیگر اعضای خانواده در کوی یاسمن داده نمی شد ، لباس شخصی های معلوم الحال را در شش شب متوالی به منطقه گسیل داشتند تا از ۱ نیمه شب تا ۳ بامداد به فحاشی و هتاکی نسب به همسرم ، مهندس موسوی ودیگر یاران نزدیک امام (ره) و بیت آن بزرگوار مبادرت کنند ( نوار مستندی از بعضی شعارهایی که آزادانه در شب های متوالی سر می دادند به پیوست تقدیم می گردد ) درشب آخر علاوه بر بکارگیری الفاظ سخیف که دراین ایام به شدت مورد ناراحتی اهالی محترم منطقه گردیده بود (نوار کاست پیوست) باحمایت و هدایت نیروهای امنیتی بمب صوتی هم به داخل ساختمان پرتاب گردید تا این فتح بزرگ را به فتوحات قبلی خود بیافزایند .
همزمان با میلاد رسول رحمت (ص) در روز دوشنبه شب برابر با ۲/۱۲/۱۳۸۹ بیش از شصت نیروی امنیتی به منزل یورش آوردند و بدیهی ترین مسائل انسانی و شرعی را در تفتیش رعایت نکردند و برخلاف ساواک که تنها بدنبال اسناد مهم و معتبر بود، به استثنای وسائل، هر آنچه درمنزل بود با خود بردند و در واقع خانه را تخلیه کردند و کلیه کلید های داخل منزل حتی اتاق خواب را تغییر داده و در اختیار داشتند، و فرزند سومم علی را نیز همان شب که با تماس همین مامورین جهت دیدن ما آمده بود به اتهام جاسوسی دستگیر کرده و به اوین بردند.
از بدو امر شخصاً خواستار ارائه مجوز تصرف مجتمع و حضور در واحد مسکونی مان و نیز حکم اعمال بازداشت خانگی بودم؛ خواسته ایی که هرگز اجابت نگردید. به استثنای حکم تفتیش که شب اول به رویت همسرم رسید، تاکنون هیچ حکمی از مراجع ذی صلاح قانونی مبنی بر “حبس” “اشغال منزل توسط نیروهای امنیتی” و “حضور آنان در داخل منزل” دریافت نکرده ایم. اگر مبنای یورش نیروهای امنیتی را سخنان جناب جنتی بدانیم باید در منزل شخصی خودمان نظیر مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری حصر می گردیدیم، اما آنچه در عمل اتفاق افتاد از زندان انفرادی نیز بدتر و بی رحمانه تر بوده است. دوستانی که پیش از انقلاب سابقه ای دارند، می دانند که ساواک هیچگاه بدون حکم قانونی به حریم منزل اشخاص ورود نمی کرد. تجربه شخصی اینجانب در موارد متعدد و سایر مبارزان آن دوران گواهی است بر این ادعا. درآن زمان حتی برای بزرگانی که نسخه حصر خانگی اعمال می گردید، هرگز امنیتی ها در منزل و یا واحد آپارتمان شخص محصور شده حضور نمی یافتند. (حتی در زمان بازداشت سال ۱۳۵۳ حجت الاسلام والمسلمین کروبی، که نیروهای ساواک ایشان را به اتهام مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بازداشت کردند، چنین بازرسی و تفتیشی از منزل ما صورت نگرفته بود) و شاید برای فرزند آیت الله میرزا هاشم آملی که به تقوا و زهد شهره بودند ، جالب باشد که بداند در جریان این حمله، مردان به ظاهر دین دار، تمام البسه و لوازم شخصی من را نیز بازرسی نموده و متاسفانه هیچ حیا و حجابی در ورود و بررسی وسایل شخصی من از خود نشان نمی دادند.
آقای کروبی طی ۲۱۰ روز گذشته از حقوق اولیه یک زندانی نظیر حق دسترسی به کتاب، روزنامه، تلفن، ملاقات منظم، هواخوری و … برخوردار نبوده است. ( در زمان بازداشت های مکرر آقای کروبی که خود ایشان نقل کرده اند من جمله در دوران بازداشت درزندان قزل قلعه سرانجام بعد از یک یا دو هفته زندان انفرادی، امکان هوا خوری هفتگی پیدا می کردند اما این بار پس از شش ماه حبس، اجازه استفاده از حیاط محصور درمیان میله ها و هواخوری را نیافتند) وضعیت جسمی ایشان بشدت در خطر قرار دارد و معاینه ایشان توسط پزشکان مستقل و مورد اعتماد خانواده امری ضروری است.
فقدان تعیین وضعیت موجود و به رسمیت نشناختن حقوق زندانی که بدون طی کردن مراحل دادرسی و برگزاری دادگاه در اختیار امنیتی ها قرار گرفته، بستری مناسب برای اعمال فشارهای متعدد جسمی و روحی به همسرم گردیده است. نگرانی اینجانب از وقایع حادث شده نیست زیرا همانطور که قبلا متذکر شدم ایشان خود را برای شرایط بدتر از این هم آماده کرده است، لیکن آنچه موجب تأسف و تأثر است حاکمیت گروهی است که رفتار غیر قانونی خود را قانون نانوشته تلقی کرده و هرآنچه را که اراده می کنند بنام حاکمیت اعمال می کنند.
اجازه می خواهم به نمونه اخیر که اتفاقا بدعت عجیبی است اشاره کنم. بدنبال اشغال و تصرف مجتمع مسکونی، سایر شرکاءِ ملکِ تصرف شده از اعمال حقوق مالکانه و انتفاع از ملک خود محروم و نیروهای امنیتی به جای آنان منتفع گردیدند! این تصرف خلاف شرع و قانون، موجب برخورد جدی آقای کروبی درموارد متعدد، از جمله نگارش نامه هایی به دادستان تهران گردید. از روز اول آقای کروبی اعلام کردند که آماده انتقال به هر مکانی از جمله زندان اوین هستند، اما راضی به تصرف غیر قانونی اموال سایر شرکاء نمی باشند. بعد از ۵ ماه رایزنی، فرزندان منزلی در جماران تهیه کردند، تا حبس بدون حکم، بدون ایجاد مزاحمت در حقوق دیگران و در منزل شخصی مان ادامه یابد. بعد از انجام کلیه امور و انتقال سند قطعی ماموران اعلام کردند که جماران منطقه مناسبی نیست و مکان حبس باید به انتخاب آنان باشد. بدنبال پافشاری همسرم در تاریخ ۹ مرداد ماه، بطور موقت ایشان با حضور تعدادی از نیروهای امنیتی به آپارتمانی یک خوابه منتقل شدند و عملا امکان حضور من در آنجا منتفی گردید. این آپارتمان کوچک پذیرای ۴۵ روزگذشته کروبی و زندانبانان وی بوده است. گرچه هرجایی که ایشان توسط نیروهای امنیتی منتقل شوند بمنزله واحد مسکونی ایشان نمی باشد.
مقامات امنیتی که نگرانی خانواده نسبت به وضعیت سلامتی ایشان بویژه قلب و دستگاه تنفسی را درک کرده اند، تنها راه خروج از آپارتمان مذکور را منوط به اجاره مکان دیگر اعلام نموده اند:
۱) انتخاب مکان با ماست.
۲) امضا کننده قرار داد اجاره نباید عضوی از خانواده باشد.
۳) امضا کننده قرار داد در هنگام امضا باید پیشاپیش چک های یکسال را تقدیم کند و نباید از آدرس ملک و جزئیات باخبر باشد.
دراین راستا یکماه پیش مبلغی بعنوان پیش پرداخت از من دریافت کردند و سایر چک ها را از یکی از اعضای سابق دفتر که برای امضا و تقدیم مال الاجاره خوانده شده بود، اخذ کردند. دراین بدعت جدید حاکمیت هزینه زندان و زندانبانان را برعهده خانواده گذاشته تا به جهانیان بگوید کروبی درخانه خود زندانی است!!! ایشان خود را برای پرداخت هر هزینه ای آماده کرده اما غافل از آنکه امروز در این سرزمین و به هدف مرعوب کردن وی، مجازات جمعی علیه خانواده اعمال می گردد. خدا را گواه می گیریم که همسرم با همان نشاطی که درسال ۱۳۴۱ و دراوج جوانی پا به عرصه سیاست و مبارزه گذاشت، دراین سال ها و در راستای عهد خود با مردم و شهدا و تحقق آرمان های اصیل انقلاب و وعده های داده شده دراین مسیر، هرگز خللی در اراده اش ایجاد نشده است.
آیا جنابعالی فکر می کنید عاقلی در این کره خاکی پیدا شود که آن زندان تحمیلی را منزل کروبی تلقی کند؟ آیا سکوت دستگاه قضائی موجب این بدعت در دستگاه امنیتی نمی گردد که در آینده هزینه بازداشتگاه های خود را از خانواده زندانیان مطالبه کند؟ آیا چنین رفتاری شایسته جمهوری اسلامی است؟ اگرچه می دانید این دستور مضحک بدعتی تاریخی محسوب می گردد، اما خانواده بخاطر نگرانی از وضعیت جسمی آقای کروبی این خواسته را اجابت کرد.
درپایان لازم می بینم نظرتان را به این فرمایش مولی الموحدین جلب کنم که می فرماید: ” به خدا قسم روی خارهای گزنده بخوابم و خواب را برچشمانم حرام کنم و با زنجیرهای گران بسته شوم، برای من بهتر است از اینکه روز قیامت خدا و رسول او را درحالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان خدا ستم کرده باشم ” .( بحار الانوار، ج ۴۱ ، صفحه ۱۶۲)
فاطمه کروبی
۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۰
به گزارش سحام نیوز، خانم کروبی در بخش هایی از این نامه در خصوص وضعیت مهدی کروبی نوشته است: “آقای کروبی طی ۲۱۰ روز گذشته از حقوق اولیه یک زندانی نظیر حق دسترسی به کتاب، روزنامه، تلفن، ملاقات منظم، هواخوری و … برخوردار نبوده است”.
فاطمه کروبی با انتشار این نامه، پرده از درخواست های نهادهای امنیتی در خصوص پرداخت هزینه های اجاره مکان حبس ایشان و اهداف این اقدام برداشته و آورده است: “یکماه پیش مبلغی بعنوان پیش پرداخت از من دریافت کردند و سایر چک ها را از یکی از اعضای سابق دفتر که برای امضا و تقدیم مال الاجاره خوانده شده بود، اخذ کردند. دراین بدعت جدید حاکمیت هزینه زندان و زندانبانان را برعهده خانواده گذاشته تا به جهانیان بگوید کروبی درخانه خود زندانی است. ”
همسر مهدی کروبی در بخش دیگری از این نامه خطاب به آملی لاریجانی گفته است: “آیا جنابعالی فکر می کنید عاقلی در این کره خاکی پیدا شود که آن زندان تحمیلی را منزل کروبی تلقی کند؟ آیا سکوت دستگاه قضائی موجب این بدعت در دستگاه امنیتی نمی گردد که در آینده هزینه بازداشتگاه های خود را از خانواده زندانیان مطالبه کند؟ آیا چنین رفتاری شایسته جمهوری اسلامی است؟ اگرچه می دانید این دستور مضحک بدعتی تاریخی محسوب می گردد، اما خانواده بخاطر نگرانی از وضعیت جسمی آقای کروبی این خواسته را اجابت کرد.”
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
جناب آقای آیت الله آملی لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
سلام علیکم
آنچه موجب شد این نامه را به جنابعالی بنویسم شرح مطالبی کوتاه بوده است که در طول این ۷ ماه اخیر برای من و آقای کروبی رخ داده است از تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ ماموران امنیتی منزل مسکونی مان را به محاصره درآوردند و بعد از ۲۵ بهمن ماه در حالیکه اجازه توقف چند دقیقه ای به فرزندان و دیگر اعضای خانواده در کوی یاسمن داده نمی شد ، لباس شخصی های معلوم الحال را در شش شب متوالی به منطقه گسیل داشتند تا از ۱ نیمه شب تا ۳ بامداد به فحاشی و هتاکی نسب به همسرم ، مهندس موسوی ودیگر یاران نزدیک امام (ره) و بیت آن بزرگوار مبادرت کنند ( نوار مستندی از بعضی شعارهایی که آزادانه در شب های متوالی سر می دادند به پیوست تقدیم می گردد ) درشب آخر علاوه بر بکارگیری الفاظ سخیف که دراین ایام به شدت مورد ناراحتی اهالی محترم منطقه گردیده بود (نوار کاست پیوست) باحمایت و هدایت نیروهای امنیتی بمب صوتی هم به داخل ساختمان پرتاب گردید تا این فتح بزرگ را به فتوحات قبلی خود بیافزایند .
همزمان با میلاد رسول رحمت (ص) در روز دوشنبه شب برابر با ۲/۱۲/۱۳۸۹ بیش از شصت نیروی امنیتی به منزل یورش آوردند و بدیهی ترین مسائل انسانی و شرعی را در تفتیش رعایت نکردند و برخلاف ساواک که تنها بدنبال اسناد مهم و معتبر بود، به استثنای وسائل، هر آنچه درمنزل بود با خود بردند و در واقع خانه را تخلیه کردند و کلیه کلید های داخل منزل حتی اتاق خواب را تغییر داده و در اختیار داشتند، و فرزند سومم علی را نیز همان شب که با تماس همین مامورین جهت دیدن ما آمده بود به اتهام جاسوسی دستگیر کرده و به اوین بردند.
از بدو امر شخصاً خواستار ارائه مجوز تصرف مجتمع و حضور در واحد مسکونی مان و نیز حکم اعمال بازداشت خانگی بودم؛ خواسته ایی که هرگز اجابت نگردید. به استثنای حکم تفتیش که شب اول به رویت همسرم رسید، تاکنون هیچ حکمی از مراجع ذی صلاح قانونی مبنی بر “حبس” “اشغال منزل توسط نیروهای امنیتی” و “حضور آنان در داخل منزل” دریافت نکرده ایم. اگر مبنای یورش نیروهای امنیتی را سخنان جناب جنتی بدانیم باید در منزل شخصی خودمان نظیر مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری حصر می گردیدیم، اما آنچه در عمل اتفاق افتاد از زندان انفرادی نیز بدتر و بی رحمانه تر بوده است. دوستانی که پیش از انقلاب سابقه ای دارند، می دانند که ساواک هیچگاه بدون حکم قانونی به حریم منزل اشخاص ورود نمی کرد. تجربه شخصی اینجانب در موارد متعدد و سایر مبارزان آن دوران گواهی است بر این ادعا. درآن زمان حتی برای بزرگانی که نسخه حصر خانگی اعمال می گردید، هرگز امنیتی ها در منزل و یا واحد آپارتمان شخص محصور شده حضور نمی یافتند. (حتی در زمان بازداشت سال ۱۳۵۳ حجت الاسلام والمسلمین کروبی، که نیروهای ساواک ایشان را به اتهام مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بازداشت کردند، چنین بازرسی و تفتیشی از منزل ما صورت نگرفته بود) و شاید برای فرزند آیت الله میرزا هاشم آملی که به تقوا و زهد شهره بودند ، جالب باشد که بداند در جریان این حمله، مردان به ظاهر دین دار، تمام البسه و لوازم شخصی من را نیز بازرسی نموده و متاسفانه هیچ حیا و حجابی در ورود و بررسی وسایل شخصی من از خود نشان نمی دادند.
آقای کروبی طی ۲۱۰ روز گذشته از حقوق اولیه یک زندانی نظیر حق دسترسی به کتاب، روزنامه، تلفن، ملاقات منظم، هواخوری و … برخوردار نبوده است. ( در زمان بازداشت های مکرر آقای کروبی که خود ایشان نقل کرده اند من جمله در دوران بازداشت درزندان قزل قلعه سرانجام بعد از یک یا دو هفته زندان انفرادی، امکان هوا خوری هفتگی پیدا می کردند اما این بار پس از شش ماه حبس، اجازه استفاده از حیاط محصور درمیان میله ها و هواخوری را نیافتند) وضعیت جسمی ایشان بشدت در خطر قرار دارد و معاینه ایشان توسط پزشکان مستقل و مورد اعتماد خانواده امری ضروری است.
فقدان تعیین وضعیت موجود و به رسمیت نشناختن حقوق زندانی که بدون طی کردن مراحل دادرسی و برگزاری دادگاه در اختیار امنیتی ها قرار گرفته، بستری مناسب برای اعمال فشارهای متعدد جسمی و روحی به همسرم گردیده است. نگرانی اینجانب از وقایع حادث شده نیست زیرا همانطور که قبلا متذکر شدم ایشان خود را برای شرایط بدتر از این هم آماده کرده است، لیکن آنچه موجب تأسف و تأثر است حاکمیت گروهی است که رفتار غیر قانونی خود را قانون نانوشته تلقی کرده و هرآنچه را که اراده می کنند بنام حاکمیت اعمال می کنند.
اجازه می خواهم به نمونه اخیر که اتفاقا بدعت عجیبی است اشاره کنم. بدنبال اشغال و تصرف مجتمع مسکونی، سایر شرکاءِ ملکِ تصرف شده از اعمال حقوق مالکانه و انتفاع از ملک خود محروم و نیروهای امنیتی به جای آنان منتفع گردیدند! این تصرف خلاف شرع و قانون، موجب برخورد جدی آقای کروبی درموارد متعدد، از جمله نگارش نامه هایی به دادستان تهران گردید. از روز اول آقای کروبی اعلام کردند که آماده انتقال به هر مکانی از جمله زندان اوین هستند، اما راضی به تصرف غیر قانونی اموال سایر شرکاء نمی باشند. بعد از ۵ ماه رایزنی، فرزندان منزلی در جماران تهیه کردند، تا حبس بدون حکم، بدون ایجاد مزاحمت در حقوق دیگران و در منزل شخصی مان ادامه یابد. بعد از انجام کلیه امور و انتقال سند قطعی ماموران اعلام کردند که جماران منطقه مناسبی نیست و مکان حبس باید به انتخاب آنان باشد. بدنبال پافشاری همسرم در تاریخ ۹ مرداد ماه، بطور موقت ایشان با حضور تعدادی از نیروهای امنیتی به آپارتمانی یک خوابه منتقل شدند و عملا امکان حضور من در آنجا منتفی گردید. این آپارتمان کوچک پذیرای ۴۵ روزگذشته کروبی و زندانبانان وی بوده است. گرچه هرجایی که ایشان توسط نیروهای امنیتی منتقل شوند بمنزله واحد مسکونی ایشان نمی باشد.
مقامات امنیتی که نگرانی خانواده نسبت به وضعیت سلامتی ایشان بویژه قلب و دستگاه تنفسی را درک کرده اند، تنها راه خروج از آپارتمان مذکور را منوط به اجاره مکان دیگر اعلام نموده اند:
۱) انتخاب مکان با ماست.
۲) امضا کننده قرار داد اجاره نباید عضوی از خانواده باشد.
۳) امضا کننده قرار داد در هنگام امضا باید پیشاپیش چک های یکسال را تقدیم کند و نباید از آدرس ملک و جزئیات باخبر باشد.
دراین راستا یکماه پیش مبلغی بعنوان پیش پرداخت از من دریافت کردند و سایر چک ها را از یکی از اعضای سابق دفتر که برای امضا و تقدیم مال الاجاره خوانده شده بود، اخذ کردند. دراین بدعت جدید حاکمیت هزینه زندان و زندانبانان را برعهده خانواده گذاشته تا به جهانیان بگوید کروبی درخانه خود زندانی است!!! ایشان خود را برای پرداخت هر هزینه ای آماده کرده اما غافل از آنکه امروز در این سرزمین و به هدف مرعوب کردن وی، مجازات جمعی علیه خانواده اعمال می گردد. خدا را گواه می گیریم که همسرم با همان نشاطی که درسال ۱۳۴۱ و دراوج جوانی پا به عرصه سیاست و مبارزه گذاشت، دراین سال ها و در راستای عهد خود با مردم و شهدا و تحقق آرمان های اصیل انقلاب و وعده های داده شده دراین مسیر، هرگز خللی در اراده اش ایجاد نشده است.
آیا جنابعالی فکر می کنید عاقلی در این کره خاکی پیدا شود که آن زندان تحمیلی را منزل کروبی تلقی کند؟ آیا سکوت دستگاه قضائی موجب این بدعت در دستگاه امنیتی نمی گردد که در آینده هزینه بازداشتگاه های خود را از خانواده زندانیان مطالبه کند؟ آیا چنین رفتاری شایسته جمهوری اسلامی است؟ اگرچه می دانید این دستور مضحک بدعتی تاریخی محسوب می گردد، اما خانواده بخاطر نگرانی از وضعیت جسمی آقای کروبی این خواسته را اجابت کرد.
درپایان لازم می بینم نظرتان را به این فرمایش مولی الموحدین جلب کنم که می فرماید: ” به خدا قسم روی خارهای گزنده بخوابم و خواب را برچشمانم حرام کنم و با زنجیرهای گران بسته شوم، برای من بهتر است از اینکه روز قیامت خدا و رسول او را درحالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان خدا ستم کرده باشم ” .( بحار الانوار، ج ۴۱ ، صفحه ۱۶۲)
فاطمه کروبی
۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۰
شورای هماهنگی راه سبز امید: گام نخست آزادی رهبران جنبش سبز و تمامی زندانیان سیاسی است
جرس: شورای هماهنگی راه سبز امید تاکید کرد: حاکمیت بعنوان گام نخست، با آزادی آقایان موسوی و کروبی و نیز کلیه زندانیان سیاسی نشان دهد که در جهت برون رفت از بن بست سیاسی کنونی و فراهم ساختن زمینه برای انجام انتخابات آزاد مصمم است.
در این بیانیه که نسخه ای از آن برای انتشار دراختیار جرس قرار گرفته، با اشاره به بحران های حاکمیت، آمده است: «جای تأسف دارد که جریان حاکم که امروز خویش را در مخمصه ای خودساخته محصور می ببیند، به جای هموار ساختن راه برای برگزاری انتخاباتی آزاد، سالم و منصفانه، سعی دارد تهدیدها و خطرات ناشی از بحران های فراروی نظام در بخش بین المللی را با زدوبندهایی در سطح منطقه با قدرت های کوچک و بزرگ، و چالش های داخلی را با اجرای ناقص و دلبخواه شرایط انتخابات آزاد، ادامهی جنگ روانی و نشر اخبار جعلی، تلاش برای فریب افکار عمومی و سوء استفاده از اعتبار افراد خوش سابقه برای گرم کردن تنور انتخابات، به تاخیر بیاندازد تا شاید با بهره گیری از فرصت برگزاری انتخابات وجذب مشارکت بخشی از مردم، گوشه ای از مشروعیت از دست رفته خود را باز تولید نماید.»
بیانیه مزبور تصریح می کند: «شورای هماهنگی راه سبز امید با تأسی به مفاد منشور راه سبز امید، راهکار اولیه و استراتژیک برون رفت از این بحران ها و چالشها را بازگشت حاکمیت به سوی مطالبات مشروع، انسانی و قانونی لایه های مختلف جامعه و بهکارگیری راه حل های ارائه شده از سوی رهبران و دلسوزان جنبش سبز ایران زمین، همچون برطرف ساختن موانع موجود و تحقق لوازم و استانداردهای برگزاری انتخابات با حضور واقعی تمامی جناح ها و گروه های دلسوز، آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها، رسیدگی به حقوق تضییع شدهی آسیب دیدگان و خانواده های آنان، رفع حصر و عادی شدن فعالیت های رهبران جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، شفاف نمودن قوانین انتخاباتی برای یک رقابت آزاد و منصفانه و سالم، خروج نیروهای امنیتی و نظامی از حوزه سیاست و انتخابات در کشور، به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و آزادی فعالیت احزاب و تشکل ها می داند.»
شورای هماهنگی راه سبز امید از «هموطنان عزیز، گروههای سیاسی حامی جنبش سبز و فعالان آن در داخل و خارج کشور» دعوت کرده است که «در جهت همگامی و همراهی نیروهای دموکراسیخواه و معترض به روند مهندسیهای انتخاباتی، و دستیابی به وفاق و اتحاد ملی، برای تحقق درخواست و برنامهی مطرح شده همراه و فعال گردند.»
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
به نام خدا
بیانیه شماره 2 انتخاباتی شورای هماهنگی راه سبز امید
کمتر از شش ماه به انتخابات مجلس نهم به عنوان مهم ترین چالش حاکمیت پس از جنگ تحمیلی باقی است. همان طور که انتظار می رفت، احزاب، گروه ها و فعالان همراه با جنبش سبز تا کنون با محور قراردادن بحث انتخابات و ارائه تحلیلهای روشنگر و مواضع سازنده در ایجاد فضای مناسب به منظور رسیدن به یک خط مشی واحد کمک فراوانی نموده اند که جا دارد در همین جا از همهی آنها سپاسگزاری کنیم.
شورای هماهنگی با رصد نمودن نظرات و دیدگاه های مختلف و تحلیل شرایط کشور در عرصه های گوناگون که در بیانیهی مقدماتی نیز به آن اشاره داشت، اعتقاد دارد چالش های کشور در حوزه های مختلف به دلیل ناکارآمدی مدیریت کلان کشور در حال افزایش و بحرانی شدن است:
1) در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی، رفتار حاکمیت، تنگ تر شدن حلقه محاصره و کاهش دامنهی تحرکات سیاست خارجی کشور را فراهم آورده است. زمینه سازی برای گسترش تهدیدات امنیتی و نظامی و سیاسی ناتو علیه ایران با تمسک به تعریف رایجی که از ناامنی و مدیریت بحران های فراتر از مرزهای ناتو مطرح شده و همچنین افزایش و چند لایه شدن تحریم های بین المللی و تبدیل آن به گفتمان غالب در روابط کشورهای مختلف با ایران، حاصل آشفتگی، کوته بینی و ماجراجویی در دستگاه های تصمیم گیری سیاسی کشور است. واقعیت قابل مشاهده در منطقه نشانگر این است که نادیده گرفتن اهمیت اصلاحات اساسی در نظام سیاسی کشور که برگزاری انتخاباتی آزاد، منصفانه و غیرفرمایشی می تواند طلیعهی آن باشد، خواه ناخواه راه را برای دخالت فدرت های خارجی هموار می سازد.
2) در حوزه اقتصادی، کشور در وضعیتی بسیار نامتعادل قرار دارد، به طوری که چالشهای اقتصادی و اجتماعی، روز به روز در حال افزایش است. بحران در نظام مالی و بانکی کشور همچون کسری بودجه، کسری تراز پرداخت های خارجی، رشد نقدینگی، تاثیرات تورمی، بازار کار و اشتغال و رشد تخلفات و فساد نظام بانکی به صورت گسترده (نظیر اختلاس نزدیک به 3000 هزار میلیارد تومانی اخیر)، در کنار اثرات اجرای غیرمدبرانه سیاست هدفمند سازی یارانه ها و دیگر سیاست گذاری ها نظیر اختصاصی سازی هایی که تحت پوشش خصوصی سازی انجام می گیرد، در اقتصاد کلان کشور و نیز زندگی مردم کشور قابل مشاهده است و روز به روز دشواریهای اجتماعی در سطح ملی را شدت بیشتری می بخشد. افزایش ناهنجاری ها و ناامنی های اجتماعی نظیر رواج قتل، سرقت، اعتیاد و توزیع مواد مخدر و ناتوانی بازدارنده در بخش سیاست گذاری و نیروهای اجرایی، جملگی از چالشهای رو به افزایش حاکمیت و در نتیجه کشور است.
3) کاهش مشروعیت دینی حاکمیت نزد اقشار و طبقات گوناگون مردم، افزایش اختلاف نظر با مراجع و علمای طراز اول و مردمی، حوزه های علمیه و دانشگاهیان (اعم از استادان و دانشجویان) و فاصله گرفتن آنها از نهادهای حاکمیتی همراه با لرزان بودن گفتمان حاکم و ناکارآمدی آن، کار را بر حاکمیت سخت و غیر قابل بازگشت نموده است.
4) حاکمیت در حوزه سیاست داخلی نیز با مهندسی انتخابات خرداد 88 و سپس سرکوب لایه های مختلف نیروهای مشارکت کننده و معترض به نتایج انتخابات، موجبات ناامیدی و عمیق تر کردن بحران میان نیروهای سیاسی، اجتماعی و مردمی با خود را فراهم آورد. این عملکرد موجب آسیب پذیری بیشتر و نامتعادل شدن ارکان مدیریت کشور شده و گونه ای فروپاشی اجتماعی را رقم زده، بطوری که بازی انتخاباتی را که همیشه بازی برد- برد برای حاکمیت محسوب می گشت به روندی خطرناک و امنیتی با سرنوشت نامعلومی تبدیل کرده است.
شورای هماهنگی راه سبز امید با تأسی به مفاد منشور راه سبز امید، راهکار اولیه و استراتژیک برون رفت از این بحران ها و چالشها را بازگشت حاکمیت به سوی مطالبات مشروع، انسانی و قانونی لایه های مختلف جامعه و بهکارگیری راه حل های ارائه شده از سوی رهبران و دلسوزان جنبش سبز ایران زمین، همچون برطرف ساختن موانع موجود و تحقق لوازم و استانداردهای برگزاری انتخابات با حضور واقعی تمامی جناح ها و گروه های دلسوز، آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها، رسیدگی به حقوق تضییع شدهی آسیب دیدگان و خانواده های آنان، رفع حصر و عادی شدن فعالیت های رهبران جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، شفاف نمودن قوانین انتخاباتی برای یک رقابت آزاد و منصفانه و سالم، خروج نیروهای امنیتی و نظامی از حوزه سیاست و انتخابات در کشور، به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و آزادی فعالیت احزاب و تشکل ها می داند.
جای تأسف دارد که جریان حاکم که امروز خویش را در مخمصه ای خودساخته محصور می ببیند، به جای هموار ساختن راه برای برگزاری انتخاباتی آزاد، سالم و منصفانه، سعی دارد تهدیدها و خطرات ناشی از بحران های فراروی نظام در بخش بین المللی را با زدوبندهایی در سطح منطقه با قدرت های کوچک و بزرگ، و چالش های داخلی را با اجرای ناقص و دلبخواه شرایط انتخابات آزاد، ادامهی جنگ روانی و نشر اخبار جعلی، تلاش برای فریب افکار عمومی و سوء استفاده از اعتبار افراد خوش سابقه برای گرم کردن تنور انتخابات، به تاخیر بیاندازد تا شاید با بهره گیری از فرصت برگزاری انتخابات وجذب مشارکت بخشی از مردم، گوشه ای از مشروعیت از دست رفته خود را باز تولید نماید.
شورای هماهنگی با تأکید بر حفظ منافع بلندمدت کشور و وحدت و همبستگی ملی پیشنهاد می نماید برای خروج از بن بست سیاسی کنونی و هموار شدن راه اصلاحات اساسی و ساختاری، حاکمیت به عنوان نقطهی عزیمت و گام نخست، با آزادی آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان و نیز کلیه زندانیان سیاسی که مظهر آزادی سیاسی و انتخابات آزاد هستند نشان دهد که به راستی در جهت برون رفت از بن بست سیاسی کنونی کشور و فراهم ساختن زمینه برای انجام انتخابات آزاد مصمم است. روشن است که تلاش های جریان حاکم برای ایجاد شکاف میان نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی و معامله و قول و قرار با سطوح پایین تر به منظور برگزاری انتخاباتی نمایشی و ایجاد مجلسی در اختیار، راه به جایی نمی برد و گره کور دیگری بر معضلاتی که اکنون با آن دست به گریبان است خواهد افزود.
شورای هماهنگی راه سبز امید در جهت همگامی و همراهی نیروهای دموکراسیخواه و معترض به روند مهندسیهای انتخاباتی، و دستیابی به وفاق و اتحاد ملی، از هموطنان عزیز، گروههای سیاسی حامی جنبش سبز و فعالان آن در داخل و خارج کشور دعوت میکند برای تحقق درخواست و برنامهی مطرح شده همراه و فعال گردند.
این شورا در آینده و با جمعبندی اقدامات سیاسی و امنیتی حاکمیت در قبال خواستهای جنبش سبز، نظر نهایی خود را در مورد نحوهی مشارکت در نهمین انتخابات مجلس را اعلام خواهد کرد.
شورای هماهنگی راه سبز امید
سی و یکم شهریورماه یکهزار و سیصد و نود
در این بیانیه که نسخه ای از آن برای انتشار دراختیار جرس قرار گرفته، با اشاره به بحران های حاکمیت، آمده است: «جای تأسف دارد که جریان حاکم که امروز خویش را در مخمصه ای خودساخته محصور می ببیند، به جای هموار ساختن راه برای برگزاری انتخاباتی آزاد، سالم و منصفانه، سعی دارد تهدیدها و خطرات ناشی از بحران های فراروی نظام در بخش بین المللی را با زدوبندهایی در سطح منطقه با قدرت های کوچک و بزرگ، و چالش های داخلی را با اجرای ناقص و دلبخواه شرایط انتخابات آزاد، ادامهی جنگ روانی و نشر اخبار جعلی، تلاش برای فریب افکار عمومی و سوء استفاده از اعتبار افراد خوش سابقه برای گرم کردن تنور انتخابات، به تاخیر بیاندازد تا شاید با بهره گیری از فرصت برگزاری انتخابات وجذب مشارکت بخشی از مردم، گوشه ای از مشروعیت از دست رفته خود را باز تولید نماید.»
بیانیه مزبور تصریح می کند: «شورای هماهنگی راه سبز امید با تأسی به مفاد منشور راه سبز امید، راهکار اولیه و استراتژیک برون رفت از این بحران ها و چالشها را بازگشت حاکمیت به سوی مطالبات مشروع، انسانی و قانونی لایه های مختلف جامعه و بهکارگیری راه حل های ارائه شده از سوی رهبران و دلسوزان جنبش سبز ایران زمین، همچون برطرف ساختن موانع موجود و تحقق لوازم و استانداردهای برگزاری انتخابات با حضور واقعی تمامی جناح ها و گروه های دلسوز، آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها، رسیدگی به حقوق تضییع شدهی آسیب دیدگان و خانواده های آنان، رفع حصر و عادی شدن فعالیت های رهبران جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، شفاف نمودن قوانین انتخاباتی برای یک رقابت آزاد و منصفانه و سالم، خروج نیروهای امنیتی و نظامی از حوزه سیاست و انتخابات در کشور، به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و آزادی فعالیت احزاب و تشکل ها می داند.»
شورای هماهنگی راه سبز امید از «هموطنان عزیز، گروههای سیاسی حامی جنبش سبز و فعالان آن در داخل و خارج کشور» دعوت کرده است که «در جهت همگامی و همراهی نیروهای دموکراسیخواه و معترض به روند مهندسیهای انتخاباتی، و دستیابی به وفاق و اتحاد ملی، برای تحقق درخواست و برنامهی مطرح شده همراه و فعال گردند.»
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
به نام خدا
بیانیه شماره 2 انتخاباتی شورای هماهنگی راه سبز امید
کمتر از شش ماه به انتخابات مجلس نهم به عنوان مهم ترین چالش حاکمیت پس از جنگ تحمیلی باقی است. همان طور که انتظار می رفت، احزاب، گروه ها و فعالان همراه با جنبش سبز تا کنون با محور قراردادن بحث انتخابات و ارائه تحلیلهای روشنگر و مواضع سازنده در ایجاد فضای مناسب به منظور رسیدن به یک خط مشی واحد کمک فراوانی نموده اند که جا دارد در همین جا از همهی آنها سپاسگزاری کنیم.
شورای هماهنگی با رصد نمودن نظرات و دیدگاه های مختلف و تحلیل شرایط کشور در عرصه های گوناگون که در بیانیهی مقدماتی نیز به آن اشاره داشت، اعتقاد دارد چالش های کشور در حوزه های مختلف به دلیل ناکارآمدی مدیریت کلان کشور در حال افزایش و بحرانی شدن است:
1) در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی، رفتار حاکمیت، تنگ تر شدن حلقه محاصره و کاهش دامنهی تحرکات سیاست خارجی کشور را فراهم آورده است. زمینه سازی برای گسترش تهدیدات امنیتی و نظامی و سیاسی ناتو علیه ایران با تمسک به تعریف رایجی که از ناامنی و مدیریت بحران های فراتر از مرزهای ناتو مطرح شده و همچنین افزایش و چند لایه شدن تحریم های بین المللی و تبدیل آن به گفتمان غالب در روابط کشورهای مختلف با ایران، حاصل آشفتگی، کوته بینی و ماجراجویی در دستگاه های تصمیم گیری سیاسی کشور است. واقعیت قابل مشاهده در منطقه نشانگر این است که نادیده گرفتن اهمیت اصلاحات اساسی در نظام سیاسی کشور که برگزاری انتخاباتی آزاد، منصفانه و غیرفرمایشی می تواند طلیعهی آن باشد، خواه ناخواه راه را برای دخالت فدرت های خارجی هموار می سازد.
2) در حوزه اقتصادی، کشور در وضعیتی بسیار نامتعادل قرار دارد، به طوری که چالشهای اقتصادی و اجتماعی، روز به روز در حال افزایش است. بحران در نظام مالی و بانکی کشور همچون کسری بودجه، کسری تراز پرداخت های خارجی، رشد نقدینگی، تاثیرات تورمی، بازار کار و اشتغال و رشد تخلفات و فساد نظام بانکی به صورت گسترده (نظیر اختلاس نزدیک به 3000 هزار میلیارد تومانی اخیر)، در کنار اثرات اجرای غیرمدبرانه سیاست هدفمند سازی یارانه ها و دیگر سیاست گذاری ها نظیر اختصاصی سازی هایی که تحت پوشش خصوصی سازی انجام می گیرد، در اقتصاد کلان کشور و نیز زندگی مردم کشور قابل مشاهده است و روز به روز دشواریهای اجتماعی در سطح ملی را شدت بیشتری می بخشد. افزایش ناهنجاری ها و ناامنی های اجتماعی نظیر رواج قتل، سرقت، اعتیاد و توزیع مواد مخدر و ناتوانی بازدارنده در بخش سیاست گذاری و نیروهای اجرایی، جملگی از چالشهای رو به افزایش حاکمیت و در نتیجه کشور است.
3) کاهش مشروعیت دینی حاکمیت نزد اقشار و طبقات گوناگون مردم، افزایش اختلاف نظر با مراجع و علمای طراز اول و مردمی، حوزه های علمیه و دانشگاهیان (اعم از استادان و دانشجویان) و فاصله گرفتن آنها از نهادهای حاکمیتی همراه با لرزان بودن گفتمان حاکم و ناکارآمدی آن، کار را بر حاکمیت سخت و غیر قابل بازگشت نموده است.
4) حاکمیت در حوزه سیاست داخلی نیز با مهندسی انتخابات خرداد 88 و سپس سرکوب لایه های مختلف نیروهای مشارکت کننده و معترض به نتایج انتخابات، موجبات ناامیدی و عمیق تر کردن بحران میان نیروهای سیاسی، اجتماعی و مردمی با خود را فراهم آورد. این عملکرد موجب آسیب پذیری بیشتر و نامتعادل شدن ارکان مدیریت کشور شده و گونه ای فروپاشی اجتماعی را رقم زده، بطوری که بازی انتخاباتی را که همیشه بازی برد- برد برای حاکمیت محسوب می گشت به روندی خطرناک و امنیتی با سرنوشت نامعلومی تبدیل کرده است.
شورای هماهنگی راه سبز امید با تأسی به مفاد منشور راه سبز امید، راهکار اولیه و استراتژیک برون رفت از این بحران ها و چالشها را بازگشت حاکمیت به سوی مطالبات مشروع، انسانی و قانونی لایه های مختلف جامعه و بهکارگیری راه حل های ارائه شده از سوی رهبران و دلسوزان جنبش سبز ایران زمین، همچون برطرف ساختن موانع موجود و تحقق لوازم و استانداردهای برگزاری انتخابات با حضور واقعی تمامی جناح ها و گروه های دلسوز، آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها، رسیدگی به حقوق تضییع شدهی آسیب دیدگان و خانواده های آنان، رفع حصر و عادی شدن فعالیت های رهبران جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، شفاف نمودن قوانین انتخاباتی برای یک رقابت آزاد و منصفانه و سالم، خروج نیروهای امنیتی و نظامی از حوزه سیاست و انتخابات در کشور، به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و آزادی فعالیت احزاب و تشکل ها می داند.
جای تأسف دارد که جریان حاکم که امروز خویش را در مخمصه ای خودساخته محصور می ببیند، به جای هموار ساختن راه برای برگزاری انتخاباتی آزاد، سالم و منصفانه، سعی دارد تهدیدها و خطرات ناشی از بحران های فراروی نظام در بخش بین المللی را با زدوبندهایی در سطح منطقه با قدرت های کوچک و بزرگ، و چالش های داخلی را با اجرای ناقص و دلبخواه شرایط انتخابات آزاد، ادامهی جنگ روانی و نشر اخبار جعلی، تلاش برای فریب افکار عمومی و سوء استفاده از اعتبار افراد خوش سابقه برای گرم کردن تنور انتخابات، به تاخیر بیاندازد تا شاید با بهره گیری از فرصت برگزاری انتخابات وجذب مشارکت بخشی از مردم، گوشه ای از مشروعیت از دست رفته خود را باز تولید نماید.
شورای هماهنگی با تأکید بر حفظ منافع بلندمدت کشور و وحدت و همبستگی ملی پیشنهاد می نماید برای خروج از بن بست سیاسی کنونی و هموار شدن راه اصلاحات اساسی و ساختاری، حاکمیت به عنوان نقطهی عزیمت و گام نخست، با آزادی آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان و نیز کلیه زندانیان سیاسی که مظهر آزادی سیاسی و انتخابات آزاد هستند نشان دهد که به راستی در جهت برون رفت از بن بست سیاسی کنونی کشور و فراهم ساختن زمینه برای انجام انتخابات آزاد مصمم است. روشن است که تلاش های جریان حاکم برای ایجاد شکاف میان نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی و معامله و قول و قرار با سطوح پایین تر به منظور برگزاری انتخاباتی نمایشی و ایجاد مجلسی در اختیار، راه به جایی نمی برد و گره کور دیگری بر معضلاتی که اکنون با آن دست به گریبان است خواهد افزود.
شورای هماهنگی راه سبز امید در جهت همگامی و همراهی نیروهای دموکراسیخواه و معترض به روند مهندسیهای انتخاباتی، و دستیابی به وفاق و اتحاد ملی، از هموطنان عزیز، گروههای سیاسی حامی جنبش سبز و فعالان آن در داخل و خارج کشور دعوت میکند برای تحقق درخواست و برنامهی مطرح شده همراه و فعال گردند.
این شورا در آینده و با جمعبندی اقدامات سیاسی و امنیتی حاکمیت در قبال خواستهای جنبش سبز، نظر نهایی خود را در مورد نحوهی مشارکت در نهمین انتخابات مجلس را اعلام خواهد کرد.
شورای هماهنگی راه سبز امید
سی و یکم شهریورماه یکهزار و سیصد و نود
اوباما:رژیم ایران نمی تواند صلح آمیز بودن برنامه هسته ای خود را ثابت کند
باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا روز چهارشنبه با اشاره به برنامه اتمی
جمهوری اسلامی گفت: «دولت ایران نمی تواند صلح امیز بودن برنامه هسته ای
خود را ثابت کند، به تعهدات خود هم عمل نمی کند و تمامی پیشنهادهایی که
می توانند به دسترسی این کشور به برنامه هسته ای صلح آمیز کمک کنند، را
رد کرده است.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، رییس جمهوری آمریکا در جریان سخنرانی خود در
مجمع عمومی سازمان ملل به ایران و کره شمالی هشدار داد اگر در مورد
برنامه اتمی خود با قوانین بین المللی همراه نشده و به آن عمل نکنند، با
انزوای بیشتری روبرو خواهند شد.
رییس جمهوری آمریکا گفت: «اگر دولت های این دو کشور (ایران و کره شمالی)
به مسئولیت های خود عمل کنند، آینده بهتری در انتظار مردم این کشورها
خواهد بود. اما اگر به همین راهی که افتاده اند، ادامه دهند و خارج از
قوانین بین المللی عمل کنند، باید با انزوای بیشتری روبرو شوند.»
باراک اوباما تاکید کرد که دولت او در آمریکا تمامی قوانین و پیمان نامه
ها و معاهده های بین المللی در امر کنترل و کاهش سلاح های کشتار جمعی را
تقویت کرده و از این رو می خواهد این دو کشور (ایران و کره شمالی) هم تحت
همین قوانین بین المللی، مسئولانه عمل کنند.
استيون چو، وزير انرژی آمريکا هفته پیش در جریان جلسه آژانس بین المللی
انرژی اتمی، جمهوری اسلامی را به دست زدن به «نيرنگ و خدعه، انکار و طفره
روی» در برنامه اتمی اش متهم کرد و گفت، حرکت ايران برای انتقال بخشی از
فعالیت های غنی سازی اورانیوم به تاسيسات زيرزمينی، نشانه حرکت اين کشور
به سمت ساخت کلاهک های اتمی است.
استيون چو، دانشمند رشته فيزيک و يکی از برندگان مشترک جايزه نوبل فيزيک
در سال ۱۹۹۷ در سخنرانی خود گفت: «اعمال تجاهل گرايانه ايران و تخطی از
وظايف بين المللی، نمونه نقض آشکار معاهده منع گسترش سلاح های کشتار جمعی
(ان پی تی) است.»
آقای چو، وزير انرژی دولت آمريکا با هشدار نسبت به «رفتار تحريک آميزی که
ايران دنبال می کند و مسئوليت های بين المللی خود را نقض می کند»، هشدار
داد در صورت ادامه اين مسير، انزوای شديدتری در انتظار ايران خواهد بود.
اسيتون چو ضمن انتقاد از فعاليت های مخفی اتمی ايران گفت: « اين که ايران
به جای همکاری، به سمت مخفی سازی و فعاليت های زيرزمينی روی می آورد،
عملی تحريک آميز است و فقط ترديدها را افزايش می دهد.»
شورای امنیت سازمان ملل طی چهار قطعنامه تحریمی از ایران خواسته فعالیت
های مرتبط با غنی سازی اورانیوم را معلق کرده و صحت صلح آمیز بودن فعالیت
های هسته ای خود را به آژانس بین المللی انرژی اتمی، ثابت کند.
ایران این قطعنامه ها را رد کرده و به فعالیت های خود ادامه داده است. به
گزارش آسوشيتد پرس، ايران اعلام کرده سانتريفوژهای جديد خود را به
تاسيسات فردو در نزديکی قم انتقال می دهد و غنی سازی با درجه بيشتر را در
آن جا دنبال خواهد کرد.
«راه میان بر برای صلح وجود ندارد»
باراک اوباما در سخنرانی خود همچنین به مناقشه خاورمیانه و تلاش تشکیلات
خودگردان فلسطینی برای درخواست استقلال و عضویت در سازمان ملل به عنوان
یک کشور مستقل اشاره کرد و گفت: «راه میان بر برای رسیدن به صلح در منطقه
وجود ندارد و مقامات فلسطینی بهتر است به دست آوردن استقلال را از راه
گفت وگو با اسرائیل دنبال کنند.»
رییس جمهوری آمریکا گفت: «صلح واقعی با عملکرد به دست می آید و با
قطعنامه در سازمان ملل، صلح واقعی در کار نخواهد بود.»
محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی قرار است روز جمعه و در پایان
سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، درخواست رسمی عضویت فلسطین به
عنوان کشور مستقل را تقدیم بان گی مون، دبیرکل سازمان ملل کند.
باراک اوباما در سخنرانی خود گفت: «این مشکلی که چند دهه ریشه دارد، با
میان بر حل نمی شود و هیچ کس هم نمی تواند به زور صلح را اجرا کند. این
اسرائیل و فلسطینی ها هستند که باید دست به کار شوند.»
آقای اوباما قرار است با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل دیدار کند.
یکی از مقامات دیپلماتیک آمریکایی به خبرگزاری فرانسه گفته در صورتی که
درخواست عضویت فلسطین در سازمان ملل به رای گذاشته شود، آمریکا آن را وتو
خواهد کرد.
نیکولا سرکوزی، رییس جمهوری فرانسه هم روز سه شنبه در نیویورک از این که
وضعیت تشکیلات خودگردان فلسطینی در سازمان ملل از «عضو ناظر» به «کشور
غیرعضو» ارتقا پیدا کند موافقت کرد ولی گفت که نمی شود در این مقطع، از
عضویت فلسطین به عنوان یک کشور مستقل، حمایت کرد.
جمهوری اسلامی گفت: «دولت ایران نمی تواند صلح امیز بودن برنامه هسته ای
خود را ثابت کند، به تعهدات خود هم عمل نمی کند و تمامی پیشنهادهایی که
می توانند به دسترسی این کشور به برنامه هسته ای صلح آمیز کمک کنند، را
رد کرده است.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، رییس جمهوری آمریکا در جریان سخنرانی خود در
مجمع عمومی سازمان ملل به ایران و کره شمالی هشدار داد اگر در مورد
برنامه اتمی خود با قوانین بین المللی همراه نشده و به آن عمل نکنند، با
انزوای بیشتری روبرو خواهند شد.
رییس جمهوری آمریکا گفت: «اگر دولت های این دو کشور (ایران و کره شمالی)
به مسئولیت های خود عمل کنند، آینده بهتری در انتظار مردم این کشورها
خواهد بود. اما اگر به همین راهی که افتاده اند، ادامه دهند و خارج از
قوانین بین المللی عمل کنند، باید با انزوای بیشتری روبرو شوند.»
باراک اوباما تاکید کرد که دولت او در آمریکا تمامی قوانین و پیمان نامه
ها و معاهده های بین المللی در امر کنترل و کاهش سلاح های کشتار جمعی را
تقویت کرده و از این رو می خواهد این دو کشور (ایران و کره شمالی) هم تحت
همین قوانین بین المللی، مسئولانه عمل کنند.
استيون چو، وزير انرژی آمريکا هفته پیش در جریان جلسه آژانس بین المللی
انرژی اتمی، جمهوری اسلامی را به دست زدن به «نيرنگ و خدعه، انکار و طفره
روی» در برنامه اتمی اش متهم کرد و گفت، حرکت ايران برای انتقال بخشی از
فعالیت های غنی سازی اورانیوم به تاسيسات زيرزمينی، نشانه حرکت اين کشور
به سمت ساخت کلاهک های اتمی است.
استيون چو، دانشمند رشته فيزيک و يکی از برندگان مشترک جايزه نوبل فيزيک
در سال ۱۹۹۷ در سخنرانی خود گفت: «اعمال تجاهل گرايانه ايران و تخطی از
وظايف بين المللی، نمونه نقض آشکار معاهده منع گسترش سلاح های کشتار جمعی
(ان پی تی) است.»
آقای چو، وزير انرژی دولت آمريکا با هشدار نسبت به «رفتار تحريک آميزی که
ايران دنبال می کند و مسئوليت های بين المللی خود را نقض می کند»، هشدار
داد در صورت ادامه اين مسير، انزوای شديدتری در انتظار ايران خواهد بود.
اسيتون چو ضمن انتقاد از فعاليت های مخفی اتمی ايران گفت: « اين که ايران
به جای همکاری، به سمت مخفی سازی و فعاليت های زيرزمينی روی می آورد،
عملی تحريک آميز است و فقط ترديدها را افزايش می دهد.»
شورای امنیت سازمان ملل طی چهار قطعنامه تحریمی از ایران خواسته فعالیت
های مرتبط با غنی سازی اورانیوم را معلق کرده و صحت صلح آمیز بودن فعالیت
های هسته ای خود را به آژانس بین المللی انرژی اتمی، ثابت کند.
ایران این قطعنامه ها را رد کرده و به فعالیت های خود ادامه داده است. به
گزارش آسوشيتد پرس، ايران اعلام کرده سانتريفوژهای جديد خود را به
تاسيسات فردو در نزديکی قم انتقال می دهد و غنی سازی با درجه بيشتر را در
آن جا دنبال خواهد کرد.
«راه میان بر برای صلح وجود ندارد»
باراک اوباما در سخنرانی خود همچنین به مناقشه خاورمیانه و تلاش تشکیلات
خودگردان فلسطینی برای درخواست استقلال و عضویت در سازمان ملل به عنوان
یک کشور مستقل اشاره کرد و گفت: «راه میان بر برای رسیدن به صلح در منطقه
وجود ندارد و مقامات فلسطینی بهتر است به دست آوردن استقلال را از راه
گفت وگو با اسرائیل دنبال کنند.»
رییس جمهوری آمریکا گفت: «صلح واقعی با عملکرد به دست می آید و با
قطعنامه در سازمان ملل، صلح واقعی در کار نخواهد بود.»
محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی قرار است روز جمعه و در پایان
سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، درخواست رسمی عضویت فلسطین به
عنوان کشور مستقل را تقدیم بان گی مون، دبیرکل سازمان ملل کند.
باراک اوباما در سخنرانی خود گفت: «این مشکلی که چند دهه ریشه دارد، با
میان بر حل نمی شود و هیچ کس هم نمی تواند به زور صلح را اجرا کند. این
اسرائیل و فلسطینی ها هستند که باید دست به کار شوند.»
آقای اوباما قرار است با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل دیدار کند.
یکی از مقامات دیپلماتیک آمریکایی به خبرگزاری فرانسه گفته در صورتی که
درخواست عضویت فلسطین در سازمان ملل به رای گذاشته شود، آمریکا آن را وتو
خواهد کرد.
نیکولا سرکوزی، رییس جمهوری فرانسه هم روز سه شنبه در نیویورک از این که
وضعیت تشکیلات خودگردان فلسطینی در سازمان ملل از «عضو ناظر» به «کشور
غیرعضو» ارتقا پیدا کند موافقت کرد ولی گفت که نمی شود در این مقطع، از
عضویت فلسطین به عنوان یک کشور مستقل، حمایت کرد.